مواضيع مماثلة
أفضل 10 أعضاء في هذا المنتدى
Rahesabz | ||||
Admin | ||||
Artmis | ||||
Koorosh- Sabzandish | ||||
2 Khordad | ||||
Masume | ||||
Mohajer | ||||
Azad | ||||
Sahelamvaj | ||||
ulduz21 |
المواضيع الأخيرة
ورود
چه خبر از نجف؟/قسمت اول
انجمن اسلامی :: گوناگون :: سیاسی
صفحه 1 از 1
چه خبر از نجف؟/قسمت اول
چه خبر از نجف؟
فرید مدرسی
«... اين ده كوره چطور مشهور آفاق گشته و تمام مجتهدين افتخار دارند كه ما به نجف رفتهايم و هروقت سخن از نجف ميرود، آنان به يك شيريني گزارشات خود را نقل ميكنند و از خوشمزگي سخنهايشان سير هم نميشوند؛ حتي خوش و خوشحال چنان نقل ميكنند كه گويا نقل ميخورند و صورتشان برافروخته ميشود و افتخار ميكنند كه اثاثيه شان را صاحبخانه ميان كوچه ريخته و وجه الاجاره را مطالبه داشته...»
آقانجفي قوچاني، سياحت شرق، ص232
گويا در سال 449 هجري قمري كه شيخ طوسي شبانه از بغداد به نجف رفت، نميدانست روزهايي خواهد آمد كه اقامتگاه 12 ساله اش، يگانه پايگاه تشيع خواهد شد؛ روزگاري كه شيخ انصاري همچون امپراتوري به سراسر گيتي نماينده اعزام ميكند، ميرزاي شيرازي بلاد عجم را با يك فتوا سازمان ميدهد و برابر شاه كهن سال ايران ميايستد و آخوند خراساني بر كرسي رهبري مشروطه خواهان ايراني و ترك مينشيند. آن روزها هم گذشت و همه فكر ميكردند، شاهان و رئيس جمهورهاي مادام العمر عراق، روح نجف را ميگيرند و سكوتهاي مقطعی مراجعي همچون آيات عظام حكيم و خوئي، نشان از پايان عمر نجف است. اما اين تاريخچه و همان بزرگان فرزنداني متولد كردند كه دوباره نجف را جوان كرد. با سقوط ديكتاتور ضدشيعي عراق، خون زير پوست نجف جريان گرفت و اكسير جواني به آن خورانده شد. آناني كه به اين كشور و آن كشور رفته بودند، رخت و لباس خود را در بغل گرفتند و در مدارس نجف بيتوته كردند. مدارس علميه آب و جارو شد و طلاب جوان گرد استاد نشستند و زعامت برعهده استاد بزرگ گذاشته شد. آيتالله سيدعلي سيستاني بر دوشكچه اتاقش نشست و به پشتي كوچكش تكيه زد. او اگرچه رياست مطلقه بر نجف دارد، اما فقط هادي حوزه است و به حوزويان پند و اندرز ميدهد و آنان را در سبيل سنتهاي مرسوم گذشتگان قرار ميدهد. در كنارش هم ساير بزرگان (آيات عظام شيخ محمداسحاق فياض، سيدمحمدسعيد حكيم، شيخ بشير نجفي و...) نشستهاند و او را همراهي ميكنند. اينها نشان از آن دارد كه هنوز نجف، «نجف» است.
***
اكنون حوزه علميه نجف به سرعت در حال رشد است و هر روز آمار و اطلاعات مربوط به آن تغيير ميكند. از سوي ديگر هيچ نهاد و منبعي منسجم و جامع اين اطلاعات را ارائه نميكند، يا لااقل به اطلاع عموم نميرساند. اما تمامي ديدگان به اين حوزه دوخته شده است تا بداند ساختار آن چه تغييراتي خواهد كرد؛ چراكه وضعيت آموزشي آن، پيامدهايي سياسي-اجتماعي به جاي ميگذارد. از اين رو، تنها ماخذ جمع آوري اطلاعات روش ميداني است؛ چراكه روش اسنادي و كتابخانهاي به روز نيست و روش پيمايشي نيز با توجه به وضعيت امنيتي شهر و هراس طلاب و علماي آن از سئوال كننده غريبه، بسيار سخت به نظر ميرسد. براي كسب اطلاعات درباره وضعيت كنوني حوزه علميه نجف به سراغ چندين طلبه و استاد كه مرا ميشناختند، رفتم و پرسيدم درباره آنچه ميخواستم، بدانم. اگرچه آنان مرا ميشناختند، اما همچنان تامل و تعلل آنان در پاسخگويي را به خوبي حس كردم. برخي علنا استنكاف ميكردند و برخي ديگر گوشهاي از پرسشهاي مرا پاسخ ميگفتند. به هر حال، در چنين اوضاعي آنچه گفتند را شنيدم و اطلاعات را با يكديگر تطبيق دادم. در نهايت گزارشي (بدون اشاره به نام طلاب و اساتيد) ارائه شد كه ممكن است خالي از اشكال نباشد. همچنين شايد اين گزارش در نگاه نجفيها كم ارزش آيد؛ اما گويي قميها با كنجكاوي به آن مينگرند تا بدانند نيمه ديگر آنان چگونه است؟!
پایان قسمت اول
فرید مدرسی
«... اين ده كوره چطور مشهور آفاق گشته و تمام مجتهدين افتخار دارند كه ما به نجف رفتهايم و هروقت سخن از نجف ميرود، آنان به يك شيريني گزارشات خود را نقل ميكنند و از خوشمزگي سخنهايشان سير هم نميشوند؛ حتي خوش و خوشحال چنان نقل ميكنند كه گويا نقل ميخورند و صورتشان برافروخته ميشود و افتخار ميكنند كه اثاثيه شان را صاحبخانه ميان كوچه ريخته و وجه الاجاره را مطالبه داشته...»
آقانجفي قوچاني، سياحت شرق، ص232
گويا در سال 449 هجري قمري كه شيخ طوسي شبانه از بغداد به نجف رفت، نميدانست روزهايي خواهد آمد كه اقامتگاه 12 ساله اش، يگانه پايگاه تشيع خواهد شد؛ روزگاري كه شيخ انصاري همچون امپراتوري به سراسر گيتي نماينده اعزام ميكند، ميرزاي شيرازي بلاد عجم را با يك فتوا سازمان ميدهد و برابر شاه كهن سال ايران ميايستد و آخوند خراساني بر كرسي رهبري مشروطه خواهان ايراني و ترك مينشيند. آن روزها هم گذشت و همه فكر ميكردند، شاهان و رئيس جمهورهاي مادام العمر عراق، روح نجف را ميگيرند و سكوتهاي مقطعی مراجعي همچون آيات عظام حكيم و خوئي، نشان از پايان عمر نجف است. اما اين تاريخچه و همان بزرگان فرزنداني متولد كردند كه دوباره نجف را جوان كرد. با سقوط ديكتاتور ضدشيعي عراق، خون زير پوست نجف جريان گرفت و اكسير جواني به آن خورانده شد. آناني كه به اين كشور و آن كشور رفته بودند، رخت و لباس خود را در بغل گرفتند و در مدارس نجف بيتوته كردند. مدارس علميه آب و جارو شد و طلاب جوان گرد استاد نشستند و زعامت برعهده استاد بزرگ گذاشته شد. آيتالله سيدعلي سيستاني بر دوشكچه اتاقش نشست و به پشتي كوچكش تكيه زد. او اگرچه رياست مطلقه بر نجف دارد، اما فقط هادي حوزه است و به حوزويان پند و اندرز ميدهد و آنان را در سبيل سنتهاي مرسوم گذشتگان قرار ميدهد. در كنارش هم ساير بزرگان (آيات عظام شيخ محمداسحاق فياض، سيدمحمدسعيد حكيم، شيخ بشير نجفي و...) نشستهاند و او را همراهي ميكنند. اينها نشان از آن دارد كه هنوز نجف، «نجف» است.
***
اكنون حوزه علميه نجف به سرعت در حال رشد است و هر روز آمار و اطلاعات مربوط به آن تغيير ميكند. از سوي ديگر هيچ نهاد و منبعي منسجم و جامع اين اطلاعات را ارائه نميكند، يا لااقل به اطلاع عموم نميرساند. اما تمامي ديدگان به اين حوزه دوخته شده است تا بداند ساختار آن چه تغييراتي خواهد كرد؛ چراكه وضعيت آموزشي آن، پيامدهايي سياسي-اجتماعي به جاي ميگذارد. از اين رو، تنها ماخذ جمع آوري اطلاعات روش ميداني است؛ چراكه روش اسنادي و كتابخانهاي به روز نيست و روش پيمايشي نيز با توجه به وضعيت امنيتي شهر و هراس طلاب و علماي آن از سئوال كننده غريبه، بسيار سخت به نظر ميرسد. براي كسب اطلاعات درباره وضعيت كنوني حوزه علميه نجف به سراغ چندين طلبه و استاد كه مرا ميشناختند، رفتم و پرسيدم درباره آنچه ميخواستم، بدانم. اگرچه آنان مرا ميشناختند، اما همچنان تامل و تعلل آنان در پاسخگويي را به خوبي حس كردم. برخي علنا استنكاف ميكردند و برخي ديگر گوشهاي از پرسشهاي مرا پاسخ ميگفتند. به هر حال، در چنين اوضاعي آنچه گفتند را شنيدم و اطلاعات را با يكديگر تطبيق دادم. در نهايت گزارشي (بدون اشاره به نام طلاب و اساتيد) ارائه شد كه ممكن است خالي از اشكال نباشد. همچنين شايد اين گزارش در نگاه نجفيها كم ارزش آيد؛ اما گويي قميها با كنجكاوي به آن مينگرند تا بدانند نيمه ديگر آنان چگونه است؟!
پایان قسمت اول
اين مطلب آخرين بار توسط Admin در الإثنين أكتوبر 18, 2010 3:11 pm ، و در مجموع 2 بار ويرايش شده است.
Admin- مدیر سایت
- Posts : 68
امتیازها : 374
تشکرها : 7
Join date : 2010-07-12
انجمن اسلامی :: گوناگون :: سیاسی
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
الأحد مارس 06, 2011 9:44 pm من طرف Koorosh- Sabzandish
» خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵
السبت مارس 05, 2011 4:12 pm من طرف 2 Khordad
» پيشتازان انديشه دموكراسي(1)
الجمعة ديسمبر 31, 2010 5:09 pm من طرف Koorosh- Sabzandish
» !هرگز نخواب دکتر
الجمعة ديسمبر 31, 2010 5:03 pm من طرف Koorosh- Sabzandish
» ...در این کشور همە خواب می بینند
الثلاثاء ديسمبر 28, 2010 12:35 pm من طرف Mohajer
» از پلکان حرام که نمیشود به بام سعادت حلال رسید
الثلاثاء ديسمبر 28, 2010 6:31 am من طرف Sahelamvaj
» متن کامل شعر "مرغ سحر ناله سر مکن"_همای مستان
السبت ديسمبر 18, 2010 6:54 pm من طرف Artmis
» تو و خداوند
السبت ديسمبر 18, 2010 6:12 pm من طرف Artmis
» دکتر عبدالعلی گویا
السبت ديسمبر 18, 2010 11:08 am من طرف 2 Khordad
» آه ای یاران بفریادم رسید
الجمعة ديسمبر 17, 2010 9:30 pm من طرف Koorosh- Sabzandish
» چرا جلال طالباني حكم اعدام «صدام» را امضا نكرد؟
الجمعة ديسمبر 17, 2010 6:21 pm من طرف Rahesabz
» درس بابا از آقای پور عباس
الجمعة ديسمبر 17, 2010 12:49 pm من طرف Sahelamvaj
» ... قصه محلّل و
الخميس ديسمبر 16, 2010 7:32 pm من طرف Sahelamvaj
» ...روزهای محرم
الخميس ديسمبر 16, 2010 7:24 pm من طرف 2 Khordad
» دنیا بهخاطر رفتاری که با وزیر خود میکنیم، به ما میخندد
الثلاثاء ديسمبر 14, 2010 4:51 pm من طرف Admin
» نیمه انسان و نیمه گرگ
الثلاثاء ديسمبر 14, 2010 8:07 am من طرف Koorosh- Sabzandish
» جنگ اراده ها را ما برده ایم و خواهیم برد
الثلاثاء ديسمبر 14, 2010 7:45 am من طرف Koorosh- Sabzandish
» تعریف فقر از دکتر علی شریعتی
الثلاثاء ديسمبر 14, 2010 5:32 am من طرف Sahelamvaj
» چه کسی باور میکند اینان دوستداران انقلاب هستند؟
الإثنين ديسمبر 13, 2010 4:47 pm من طرف 2 Khordad
» ای خدای کعبه - دکتر علی شریعتی
الإثنين ديسمبر 13, 2010 12:41 pm من طرف Artmis