انجمن اسلامی
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
أفضل 10 أعضاء في هذا المنتدى
Rahesabz
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_vote_rcapخاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_voting_barخاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_vote_lcap 
Admin
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_vote_rcapخاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_voting_barخاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_vote_lcap 
Artmis
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_vote_rcapخاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_voting_barخاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_vote_lcap 
Koorosh- Sabzandish
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_vote_rcapخاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_voting_barخاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_vote_lcap 
2 Khordad
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_vote_rcapخاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_voting_barخاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_vote_lcap 
Masume
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_vote_rcapخاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_voting_barخاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_vote_lcap 
Mohajer
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_vote_rcapخاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_voting_barخاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_vote_lcap 
Azad
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_vote_rcapخاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_voting_barخاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_vote_lcap 
Sahelamvaj
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_vote_rcapخاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_voting_barخاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_vote_lcap 
ulduz21
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_vote_rcapخاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_voting_barخاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  I_vote_lcap 

المواضيع الأخيرة
» برادر کوچک پدرم و برادر بزرگ همسالان‌ام
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  Emptyالأحد مارس 06, 2011 9:44 pm من طرف Koorosh- Sabzandish

» خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  Emptyالسبت مارس 05, 2011 4:12 pm من طرف 2 Khordad

»  پيشتازان انديشه دموكراسي(1)
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  Emptyالجمعة ديسمبر 31, 2010 5:09 pm من طرف Koorosh- Sabzandish

» !هرگز نخواب دکتر
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  Emptyالجمعة ديسمبر 31, 2010 5:03 pm من طرف Koorosh- Sabzandish

» ...در این کشور همە خواب می بینند
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  Emptyالثلاثاء ديسمبر 28, 2010 12:35 pm من طرف Mohajer

» از پلکان حرام که نمی‌شود به بام سعادت حلال رسید
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  Emptyالثلاثاء ديسمبر 28, 2010 6:31 am من طرف Sahelamvaj

» متن کامل شعر "مرغ سحر ناله سر مکن"_همای مستان
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  Emptyالسبت ديسمبر 18, 2010 6:54 pm من طرف Artmis

» تو و خداوند
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  Emptyالسبت ديسمبر 18, 2010 6:12 pm من طرف Artmis

» دکتر عبدالعلی گویا
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  Emptyالسبت ديسمبر 18, 2010 11:08 am من طرف 2 Khordad

» آه ای یاران بفریادم رسید
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  Emptyالجمعة ديسمبر 17, 2010 9:30 pm من طرف Koorosh- Sabzandish

» چرا جلال طالباني حكم اعدام «صدام» را امضا نكرد؟
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  Emptyالجمعة ديسمبر 17, 2010 6:21 pm من طرف Rahesabz

» درس بابا از آقای پور عباس
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  Emptyالجمعة ديسمبر 17, 2010 12:49 pm من طرف Sahelamvaj

» ... قصه محلّل و
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  Emptyالخميس ديسمبر 16, 2010 7:32 pm من طرف Sahelamvaj

» ...روزهای محرم
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  Emptyالخميس ديسمبر 16, 2010 7:24 pm من طرف 2 Khordad

» دنیا به‌خاطر رفتاری که با وزیر خود می‌کنیم، به ما می‌خندد
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  Emptyالثلاثاء ديسمبر 14, 2010 4:51 pm من طرف Admin

» نیمه انسان و نیمه گرگ
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  Emptyالثلاثاء ديسمبر 14, 2010 8:07 am من طرف Koorosh- Sabzandish

» جنگ اراده ها را ما برده ایم و خواهیم برد
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  Emptyالثلاثاء ديسمبر 14, 2010 7:45 am من طرف Koorosh- Sabzandish

» تعریف فقر از دکتر علی شریعتی
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  Emptyالثلاثاء ديسمبر 14, 2010 5:32 am من طرف Sahelamvaj

» چه کسی باور می‌کند اینان دوستداران انقلاب هستند؟
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  Emptyالإثنين ديسمبر 13, 2010 4:47 pm من طرف 2 Khordad

» ای خدای کعبه - دکتر علی شریعتی
خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  Emptyالإثنين ديسمبر 13, 2010 12:41 pm من طرف Artmis

به اشتراک بگذارید

ورود

كلمه رمز خود را فراموش كرده ايد؟


خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵

اذهب الى الأسفل

خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  Empty خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵

پست  2 Khordad السبت مارس 05, 2011 4:12 pm

خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵  92913090768563901754

خاطره ی آخرین دیدار مصدق با نفس کشیدن های آرام ، در فضای غم آلود اتاق شماره ی ٦٣ بیمارستان نجمیه و نگاه بی امید پزشک جوان و پرستار مهربان که تمامی شب را بر بالینش نگران چشم دوخته بودند ، چه تلخ در ذهنم نشسسته است .

آن شب را تا سپیده به نماز ایستادم و با تمامی دل سال ها و روزهای خوب باقی مانده ی عمرم را پیشکش کردم . چشمهایم و قلبم را به نذر نهادم تا مگر مصدق بهبود یابد و بماند تا دشمن را به همت « هم میهنان عزیزش » و « فرزندان مبارزش » از پای در آورد و او ، آن دریا دل ، آن معیار پاکی و آزادگی ، آن شرف مطلق ، میهن را آزاد و سربلند بار دیگر نظاره کند .

صبحگاهان با چشمانی از غبار غم به خون نشسته و جسمی درد آلود و قلبی پر از اندوه ، چنان مرغی که انتظار تیر صیاد می کشد ، بی تاب از این سو به آن سو می شدم که صدای بغض آلود “مریم“ از آن سوی سیم تلفن دنیا را بر سرم کوبید .

سیل اشک بودم که فرو می بارید . هر چه بیشتر می گریستم ، غم افزون تر می شد .

جاده طولانی و تاریک جلو ی چشمم گویی تا ابدیت کشیده شده بود . ولی سرانجام به بیمارستان رسیدم . کشاورز صدر و باقر کاظمی که خدا رحمتش را بر هر دوی آنها ارزانی دارد ، روی پله اشکریزان نشسته بودند . صدای گریه ی این دو یار وفا دار پیشوا هنوز در گوشم زنگ می زند . دکتر غلام حسین خان مصدق تلفنی پیرامون وصیت پیشوا با هویدا صحبت کرد و نتیجه این شد که اجازه ی دفن در گورستان شهدای سی ام تیر به رغم وصیت مصدق داده نشد و پس از مشورتی کوتاه ، فرزندان تصمیم به خاکسپاری در تبعید گاه گرفتند .

جسم بی جان مصدق ، آن راه گشا ، آن دشمن شکن که هراس از شکوه خاطره اش نیز شاه را به لزره وا می داشت ، به آمبولانس منتقل گردید . نزدیک در بیمارستان دربان قدیمی گوسفندی قربانی کرد و سپس به راه افتادیم .

آمبولانس آژیرکشان و سرعتی سرسام آور می رفت و انگشت شمار یاران مصدق و نزدیکانش در خطی از اشک او را دنبال می کردند .

در ابر آلود غمناک آن صبح به سوی احمد آباد روان شدیم . گریه امانم نمی داد . با خود می اندیشیدیم که چه روزها و چه شب ها آرزوی دیدار پیشوا در احمد آباد در دلم پرکشیده و اینک راهی احمد آباد ، ولی چه تلخ و دردناک .

جاده ی اتوبان و سپس جاده ی قزوین . در دوراهی آبیک وارد جاده ی خاکی شدیم .

من در ذهنم احمد آباد را بارها تصویر کرده بودم و عجیب که آن تصویر چقدر با واقعیت نزدیک بود . جاده ی خاکی ، ریل راه آهن و دشت زیر گندم . آبی که خروشان از چاهی بدر میآمد و از بلندی فرو می ریخت و سرانجام در بزرگ رنگ و رو رفته ی قلعه ی احمد آباد ، به یکی پس از دیگری رسیدیم .

پس از رسیدن آمبولانس ، روستاییان احمد آباد از هر سو دوان دوان به قلعه آمدند . پیرمردی که کلاه نمدی بر سر و چهره ای مهربان داشت ، گریه کنان آمد و گوشه ی دیوار نشست و در تمام مدت آیه هایی که از قرآن قرائت کرد . چنان صمیمی می خواند که غلط ادا کردن زیر و بم کلمات را از یاد می بردی .

پشت اتاقک چوبی سبز رنگ متحرکی که روی جوی آب قرار داشت و می گفتند مصدق روزهایی که باد تند می وزید در آن می نشست ، پرده ی سفیدی کشیدند تا مقدمات غسل فراهم گردد .

یاران روزهای تنهایی پیشوا ، روستاییان صمیمی و مهربان احمد آباد با چشمانی سرخ از گریستن در جنب و جوش بودند . وقتی همه چیز آماده شد دستهای دکتر سحابی که تازه از زندان آزاد شده بود آخرین شستشوی بدن مصدق را انجام داد.

در آن غربت نیمروز باد زوزه کشان به هر سو می دوید تا مگر به رغم کوشش وحشتناک دستگاه سانسور فاجعه را همه جا فریاد کند و صلا در دهد که شیر پیر در زنجیر ، چشم از جهان پر نیرنگ و فریب فرو بست . روستاییان ، آن یاران روزهای تنهایی ، خشم ، اندوه و نگرانی پیشوا ، چهره بر خاک می مالیدند و زار زار می گریستند .

ظهر هنگام بچه های مدرسه نیز به این گروه سوگوار پیوستند و آن “همیشه پدر“ را میان اشک های کودکانه طلب کردند . پسرکی نگران لباس عیدی بود که هر سال “بابا برای آنها تهیه می کرد و دخترکی مهربانی های او سر داده بود و می پرسید که جای خالی او را چه کسی پر خواهد کرد .

آنروزها مصدق کنار پله ها می نشست و بچه ها را به آب نباتی که در جیب داشت ، مهمان می کرد . . . . . آه که یاد آن روزها چه تلخ و پر اندوه بر سینه می نشیند . زنی زاری کنان می گفت : “ نگو آدمی مرده که عالمی مرده “ و زن دیگری که چهره ی گندمگون لاغرش را سیل اشک پوشانده بود ، ناله می کرد که “دیگر از دست و پای این زندانی زنجیر ها را باز کنید “ . با دستهای مهندس حسیبی که چهره اش یادآور مبارزه های ملی شدن صنعت نفت است و نگاه مهربانش گویای ایمان بی پایانش و داریوش فروهر رهروی راستین و وفا دار راه مصدق که او هم به تازگی از زندان آزاد شده بود و با کمک بچه های ده که خاک می بردند و سنگ می آوردند ، مزار مصدق کنده و آماده شد .

با رسیدن آیت الله زنجانی همه به نماز ایستادند . کشاورز صدر بر خلاف همیشه ساکت بود و به پهنای صورت اشک می ریخت . ک - استوان نویسنده ی کتاب موازنه ی منفی که خدا رحمتش کند و دکتر صدیقی که در آخرین لحظات افسرده و غمین با حلقه ی بزرگی از گل رسید . سرهنگ مجللی از یاران جوان مصدق ، هوشنگ کشاورز صدر ، حسن پارسا ، منصور سروش و منوچهر مسعودی و دیگران که از آنها کسی جز خانواده ی مصدق کسی را به یاد نمی آورم ، بودند . نماز در محیطی بیشتر شبیه افسانه بر پا گردید و مصدق که وصیت کرده بود در مزار شهدای سی ام تیر به خاک سپرده شود بنا بر سنت اسلامی به گونه ی امانت به خاک سپرده شد و بدینسان احمدآباد که نزدیک سی سال تبعیدگاه این رهبر پر خروش و تسلیم ناپذیر بود ، برای مدتی که آنروز نمی توانستیم درازای آن را تصور کنیم مزار او نیز گردید .

سی سال از زندگی تاریخ آفرین سردار پیردر دهکده ی کوچک و قلعه ی نیم ویران احمد آباد سپری گردید و عجیبا که به هنگام مرگ نیز به همانجا آورده شد .

دوازده سال پیش در نخستین ساعات بامداد چهار دهم اسفند ماه قهرمان مبارزه های ضد استعماری و ضد استبدادی دیده از جهان فرو بست و مرگش نیز چنان زندگی اش بارور و سرشار از پیام مقاومت و تداوم گردید .

مصدق ، دلیل راه ، معیار پاکی و آزادی و رقمزن سیاست مبارزه ی منفی ، از جوانی تا مرگ در یک خط بی تزلزل و بی انحراف بر علیه ستم و بی داد و سلطه ی بیگانه جنگید . پیگیر و بی امان مبارزه کرد و در این راه از هیچ کوششی دریغ نورزید .

خبر درگذشت او را روزنامه های اطلاات و کیهان در دو جمله اعلام کردند و استبدادیان از نشر تسلیت نیز جلوگیری به عمل آوردند .

باشد که فردا بر شانهایمان تابوت همیشه پییشوای نمیرای میهن ، مصدق بزرگ را بنهیم و راهی مزار شهدای سی ام تیر گردیم و خاطر او را که در پایان عمر از سردی فضای میهن ، از داغ جوانان به خون خفته و از ویرانی و نابسامانی کشور آزرده بود ، رضا بخشیم و نامش را که بر تارک تاریخ نشسته ، از غبار تزویر و ریا و انحصار طلبی پاک کنیم .
2 Khordad
2 Khordad
کاربر ویژه
کاربر ویژه

Posts : 29
امتیازها : 101
تشکرها : 0
Join date : 2010-11-03

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد