أفضل 10 أعضاء في هذا المنتدى
Rahesabz | ||||
Admin | ||||
Artmis | ||||
Koorosh- Sabzandish | ||||
2 Khordad | ||||
Masume | ||||
Mohajer | ||||
Azad | ||||
Sahelamvaj | ||||
ulduz21 |
المواضيع الأخيرة
ورود
پيشتازان انديشه دموكراسي(1)
انجمن اسلامی :: گوناگون :: سیاسی
صفحه 1 از 1
پيشتازان انديشه دموكراسي(1)
به طور كلي دموكراسي به عنوان نظام حكومتي، پيش از قرون جديد در نظر همه فلاسفه و انديشمندان سياسي نظامي نامطلوب و تباه به شمار ميرفت. افلاطون كه خود مدافع حكومت فيلسوفان و فرزانگان بود، دموكراسي را حكومت مردم نادان و بيخبر از حقايق مطلق ميدانست. ارسطو نيز با آن كه فوايدي براي انواع حكومت قائل بود، دموكراسي را حكومت تهيدستان ميدانست كه همچون توانگران از فضيلت ميانهروي و اعتدال بركناراند. حكومت مطلوب ارسطو حكومت طبقه متوسط بود كه به نظر او معتدل و ميانهرواند. ديگر متفكران عهد باستان و قرون ميانه، حداكثر دموكراسي را به عنوان يكي اجزاء نظامهاي سياسي مختلطي ميپذيرفتند كه در تركيب با عناصر حكومت شاهي و اشرافي، موجب تعادل و توازن نظام سياسي ميشد. برعكس در عصر مدرن از قرون جديد به بعد، دموكراسي به نحو فزايندهاي به عنوان بهترين شيوه سازماندهي به زندگي سياسي عنوان شد. طبعاً اختلاف نظر درباره تعريف و ماهيت دموكراسي در بين نظريهپردازان، بسيار گسترده بوده است. اما مطلوبيت دموكراسي در جهان مدرن تا بدان پايه پيش رفته است كه حتي غيردموكراتيكترين حكومتها نيز خود را دموكراتيك مينامند.
به طور كلي نظرياتي كه درباره دموكراسي از ديرباز تاكنون عرضه شدهاند، به دو دسته بزرگ تقسيم ميشوند. يكي نظريههاي آرمان گرايانه و دوم نظريههاي واقعگرايانه. ديدگاه آرمانگرايانه يا دموكراسي حداكثري، همان ديدگاه كلاسيك درباره دموكراسي است كه بر آزادي فردي، مشاركت عموم در سياست، فضيلت مدني، آزادي مثبت، گرايش به مصلحت عمومي و حكومت اكثريت تأكيد گذاشته است. از اين ديدگاه صداي مردم، صداي خداست و اكثريت هيچگاه اشتباه نميكند؛ افكار عمومي همواره صائب است و ميتوان به عقل و فضيلت مردم هميشه اعتماد كرد؛ عقل مردم همان عقل سليم است. از همين ديدگاه همه مناصب بايد انتخابي باشند و از رفراندم و مراجعه به آراي عمومي به عنوان يكي از مهمترين ابزارهاي حكومت دموكراتيك مستمراً بهرهبرداري شود.
در مقابل، واقعگرايان همواره از احتمال پيدايش استبداد اكثريت، سركوب اقليتهاي فكري، گرايش سياست به افراط در نتيجه مشاركت مستمر تودههاي مردم، امكان تأسيس حكومتي خودكامه به نام اراده عمومي و فضيلت مدني و از ميان رفتن قيد و بندهاي قانوني بر قدرت نگران بوده اند و در مقابل از حقوق فردي، نقش دانش و آگاهي و روشنفكري در تعديل حكومت اكثريت، آزادي منفي به معني رهايي از اراده خودسرانة افراد و گروهها و اكثريت و اصالت مصلحت و منفعت فردي دفاع كردهاند. از ديدگاه واقعگرايان قدرت به هر حال خطرناك است و بايد به شيوههاي قانوني محدود شود و دموكراسي در واقع حكومت قانن است. قدرت مطلقه اكثريت هم به همان اندازه يا بيشتر از قدرت مطلقه گروههاي اقليت براي حق و آزادي خطرآفرين است. از اين رو در اين ديدگاه بر اهميت آموزش و پرورش براي دموكراسي، ايجاد علاقه به مسائل عمومي، ايجاد «اكثريتهاي مؤثر» به جاي اكثريتهاي عددي و بيعلاقه، محدودسازي دموكراسي به مشورت با مردم و داوري آنها، به جاي حكومت تودههاي مردم و لزوم پرورش كارشناسان در امر سياست تأكيد ميكنند.
يكي از شاخههاي اصلي ديدگاه واقعبينانه، نظريههاي دموكراسي كثرتگرايانه معاصر هستند. در اين نگرش جوهر دموكراسي را بايد در جهان امروز نه در حكومت اكثريت مردم، بلكه در حكومت و رقابت چندين گروه برگزيده يا نيروي سياسي يافت. بنابراين واحد دموكراسي فرد نيست، بلكه گروه است. تكثرگرايان بر كثرت و تعدد گروههاي قدرت در دموكراسيها و تمايل قدرت سياسي به پراكندگي تأكيد ميگذارند. رقابت در دموكراسيها نه بين مردم و گروههاي قدرت، بلكه در ميان خود اين گروهها صورت ميگيرد. البته اين رقابت دموكراتيك است، زيرا «قواعد بازي دموكراسي» در آن رعايت ميشود. برخي نظريهپردازان، دموكراسي به اين معنا را به عنوان پوليارشي(1) (حكومت چند گروه) تعبير كردهاند. از اين ديدگاه دموكراسي اصولاً روشي براي انتخاب حكام و اخذ تصميم است و به آنچه در نظريات كلاسيك به عنوان ارزشهاي دموكراتيك (مثل آزادي فردي، مشاركت عمومي، احساس وظيفه مدني و غيره) تلقي ميشود، ربطي ندارد. دموكراسي نيز مانند نظام بازار آزاد است كه در آن بازيگران براي كسب آراي بيشتر با هم رقابت ميكنند.
در جوامع امروز آزادي و آگاهي و حق انتخاب فردي و حكومت اكثريت آگاه هر چند مطلوب است، اما ديگر ممكن نيست. تنها ميتوان از طريق رعايت قواعد بازي دموكراسي، توازني از قوا در عرصه سياست اتخاذ كرد و در سايه آن توازن، از حقوق افراد حراست نمود. افراد به طور طبيعي انگيزه يكساني نيز در اين خصوص برخوردار نيستند. از اين رو مسأله اصلي در دموكراسيهاي امروز، نه آزادي فرد و حكومت اكثريت بلكه تعادل ميان نيروهاي سياسي است تا به واسطه تصرّف منابع قدرت متعدد پراكنده شوند و امكان رقابت ميان نيروهاي سياسي سازمان يافته فراهم گردد. از اين ديدگاه دموكراسي ساختار حكومتي خاصي است كه چندان نيازمند شهروندان دموكرات و صاحب فضيلت مدني، به معناي كلاسيك آن نيست. حتي در ساختار پلوراليستي قدرت، دولت از فشارها و خواستهاي مستقيم و افراطي تودههاي مردم هم در امان ميماند و سياست به تعادل ميگرايد. از اين ديدگاه مشاركت مستقيم و بيبند و بار تودههاي مردم در سياست، موجب مردم فريبي و بيثباتي و سلطه نگرشهاي غيرواقعبينانه ميگردد. مشاركت محدود اما سنجيده و عقلاني مردم بهتر از مشاركت نسنجيده و احساس آميز آنهاست.
در اين گفتار اجمالاً به آراي مهمترين انديشمندان قديم و جديد دربارة دموكراسي اشاره ميكنيم.
ارسطو (233-384 ق. م)
ارسطو به عنوان انديشمند سياسي به مطالعه دولت شهر (Polis)هاي يوناني پرداخت و در ضمن اين مطالعه به رابطه ميان دموكراسي و سرشت سياسي انسان نظر داشت. به نظر او انسان طبعاً حيواني سياسي است كه در دولت شهر زندگي ميكند؛ تنها جانوران و خدايان ميتوانند از خارج از دولت شهر به سر ببرند. انسان به حكم برخورداري از قوه انحصاري نطق و گفتار ميتواند درباره درستي و نادرستي، سود و زيان و حقيقت و خطاي امور سخن بگويد. پس زندگي انساني مستلزم زيستن در جماعتي است كه انسان بتواند در آن درباره امور عمومي آزادانه سخن بگويد. در فلسفه سياسي ارسطو فرد معادل جماد، خانواده، معادل نبات، روستا معادل حيوان و دولت شهر معادل انسان است. انسان به عنوان شهروند در دولت شهر كسي است كه در تصميمگيري در امور عمومي جامعه مشاركت دارد و متناوباً در اعمال قدرت نيز شركت ميكند. در غير اين صورت انسان، حيوان زبانبستهاي خواهد بود.
اعمال حقوق شهروندي تنها در دولتي ممكن است كه اكثريت مردم در آن مشاركت داشته باشند. دولت شهر يا جامعه سياسي مطلوب كه در آن انسان از قوه عقل و نطق خود بهره ميگيرد، دولتي است كه در آن تعداد كثيري از مردم به نفع كل جامعه حكومت كنند. اما دموكراسي، حكومتي است كه در آن تعداد كثيري از مردم به نفع خودشان حكومت ميكنند و از آن جا كه اكثريت مردم فقيرند، پس دموكراسي حكومت تهيدستان است. نهايتاً بهترين حكومت ممكن از منظر ارسطو حكومتي بود كه ويژگيهاي انواع رايج و متداول حكومت يعني دموكراسي و اليگارشي را با هم تركيب كند، بدين شيوه كه شمار كثيري از شهروندان در حكومت مشاركت نمايند اما اين تعداد آن قدر زياد نباشد كه حكومت را از آن تهيدستان سازد.
بنكديت دو اسپينوزا (1677-1632)
اسپينوزا، فيلسوف هلندي از نخستين نظريهپردازان دموكراسي در عصر جديد به شمار ميرود. به نظر او بهترين حكومت، حكومتي است كه بر اساس رأي اكثريت مردم استوار باشد و در آن هر كس بتواند آزادانه بينديشد و سخن گويد. اسپينوزا ميان دموكراسي و علم و دانش عقلاني، رابطه نزديكي ميديد. در انديشه گذشتگان، دموكراسي موجب تسلط تهيدستان تلقي ميشد و فضيلت مدني و آموزش اخلاقي و در نهايت مصلحت عمومي را در خطر قرار ميداد. آزاديهاي دموكراتيك به نظر فلاسفه پيشين گرچه در كوتاه مدت موجب رشد تفكر و فلسفه ميشد، اما پيامدهاي ناخوشايندي به بار ميآورد. از اين نظر فلاسفه پيشين بر آن بودند كه بهتر است دموكراسي با عناصري از اريستوكراسي، مونارشي و اليگارشي تلفيق شود، تا امكان پرورش سياستمداران و شهروندان آگاه و فرهيخته فراهم گردد. از اين رو فلاسفه سياسي پيشين، دموكراسي صرف را نهايتاً دشمن انديشه و فلسفه ميدانستند.
اسپينوزا نيز مانند فلاسفه قبلي معتقد بود كه حيات فلسفي رضايت بخشترين نوع حيات است، ليكن برخلاف آنها تأكيد ميكرد كه دموكراسي، بهترين شكل حكومت براي پيشبرد آزادي انديشه و فلسفه و فضيلت واقعي است. به نظر او دموكراسي، طبيعيترين و معقولترين شكل حكومت است، زيرا مباحثه آزاد در بين نقطهنظرهاي متعارض را مجاز ميدارد. هدف اصلي حكومت تأمين امكان تداوم بقاء انسانهاست كه تنها در قالب حكومت آنها بر خود به شكلي عقلاني به كمال ميرسد و اين غايت هم تنها در دموكراسي تحقق پذير است. اساس حكومت دموكراسي به نظر اسپينوزا، قراردادي است كه افراد براي تأمين و صيانت نفس يكديگر منعقد ميكنند. تنها در دموكراسي، شهروندان حق مداخله در وضع سياستهاي عمومي را به دست ميآورند.
ادامه دارد ...
به طور كلي نظرياتي كه درباره دموكراسي از ديرباز تاكنون عرضه شدهاند، به دو دسته بزرگ تقسيم ميشوند. يكي نظريههاي آرمان گرايانه و دوم نظريههاي واقعگرايانه. ديدگاه آرمانگرايانه يا دموكراسي حداكثري، همان ديدگاه كلاسيك درباره دموكراسي است كه بر آزادي فردي، مشاركت عموم در سياست، فضيلت مدني، آزادي مثبت، گرايش به مصلحت عمومي و حكومت اكثريت تأكيد گذاشته است. از اين ديدگاه صداي مردم، صداي خداست و اكثريت هيچگاه اشتباه نميكند؛ افكار عمومي همواره صائب است و ميتوان به عقل و فضيلت مردم هميشه اعتماد كرد؛ عقل مردم همان عقل سليم است. از همين ديدگاه همه مناصب بايد انتخابي باشند و از رفراندم و مراجعه به آراي عمومي به عنوان يكي از مهمترين ابزارهاي حكومت دموكراتيك مستمراً بهرهبرداري شود.
در مقابل، واقعگرايان همواره از احتمال پيدايش استبداد اكثريت، سركوب اقليتهاي فكري، گرايش سياست به افراط در نتيجه مشاركت مستمر تودههاي مردم، امكان تأسيس حكومتي خودكامه به نام اراده عمومي و فضيلت مدني و از ميان رفتن قيد و بندهاي قانوني بر قدرت نگران بوده اند و در مقابل از حقوق فردي، نقش دانش و آگاهي و روشنفكري در تعديل حكومت اكثريت، آزادي منفي به معني رهايي از اراده خودسرانة افراد و گروهها و اكثريت و اصالت مصلحت و منفعت فردي دفاع كردهاند. از ديدگاه واقعگرايان قدرت به هر حال خطرناك است و بايد به شيوههاي قانوني محدود شود و دموكراسي در واقع حكومت قانن است. قدرت مطلقه اكثريت هم به همان اندازه يا بيشتر از قدرت مطلقه گروههاي اقليت براي حق و آزادي خطرآفرين است. از اين رو در اين ديدگاه بر اهميت آموزش و پرورش براي دموكراسي، ايجاد علاقه به مسائل عمومي، ايجاد «اكثريتهاي مؤثر» به جاي اكثريتهاي عددي و بيعلاقه، محدودسازي دموكراسي به مشورت با مردم و داوري آنها، به جاي حكومت تودههاي مردم و لزوم پرورش كارشناسان در امر سياست تأكيد ميكنند.
يكي از شاخههاي اصلي ديدگاه واقعبينانه، نظريههاي دموكراسي كثرتگرايانه معاصر هستند. در اين نگرش جوهر دموكراسي را بايد در جهان امروز نه در حكومت اكثريت مردم، بلكه در حكومت و رقابت چندين گروه برگزيده يا نيروي سياسي يافت. بنابراين واحد دموكراسي فرد نيست، بلكه گروه است. تكثرگرايان بر كثرت و تعدد گروههاي قدرت در دموكراسيها و تمايل قدرت سياسي به پراكندگي تأكيد ميگذارند. رقابت در دموكراسيها نه بين مردم و گروههاي قدرت، بلكه در ميان خود اين گروهها صورت ميگيرد. البته اين رقابت دموكراتيك است، زيرا «قواعد بازي دموكراسي» در آن رعايت ميشود. برخي نظريهپردازان، دموكراسي به اين معنا را به عنوان پوليارشي(1) (حكومت چند گروه) تعبير كردهاند. از اين ديدگاه دموكراسي اصولاً روشي براي انتخاب حكام و اخذ تصميم است و به آنچه در نظريات كلاسيك به عنوان ارزشهاي دموكراتيك (مثل آزادي فردي، مشاركت عمومي، احساس وظيفه مدني و غيره) تلقي ميشود، ربطي ندارد. دموكراسي نيز مانند نظام بازار آزاد است كه در آن بازيگران براي كسب آراي بيشتر با هم رقابت ميكنند.
در جوامع امروز آزادي و آگاهي و حق انتخاب فردي و حكومت اكثريت آگاه هر چند مطلوب است، اما ديگر ممكن نيست. تنها ميتوان از طريق رعايت قواعد بازي دموكراسي، توازني از قوا در عرصه سياست اتخاذ كرد و در سايه آن توازن، از حقوق افراد حراست نمود. افراد به طور طبيعي انگيزه يكساني نيز در اين خصوص برخوردار نيستند. از اين رو مسأله اصلي در دموكراسيهاي امروز، نه آزادي فرد و حكومت اكثريت بلكه تعادل ميان نيروهاي سياسي است تا به واسطه تصرّف منابع قدرت متعدد پراكنده شوند و امكان رقابت ميان نيروهاي سياسي سازمان يافته فراهم گردد. از اين ديدگاه دموكراسي ساختار حكومتي خاصي است كه چندان نيازمند شهروندان دموكرات و صاحب فضيلت مدني، به معناي كلاسيك آن نيست. حتي در ساختار پلوراليستي قدرت، دولت از فشارها و خواستهاي مستقيم و افراطي تودههاي مردم هم در امان ميماند و سياست به تعادل ميگرايد. از اين ديدگاه مشاركت مستقيم و بيبند و بار تودههاي مردم در سياست، موجب مردم فريبي و بيثباتي و سلطه نگرشهاي غيرواقعبينانه ميگردد. مشاركت محدود اما سنجيده و عقلاني مردم بهتر از مشاركت نسنجيده و احساس آميز آنهاست.
در اين گفتار اجمالاً به آراي مهمترين انديشمندان قديم و جديد دربارة دموكراسي اشاره ميكنيم.
ارسطو (233-384 ق. م)
ارسطو به عنوان انديشمند سياسي به مطالعه دولت شهر (Polis)هاي يوناني پرداخت و در ضمن اين مطالعه به رابطه ميان دموكراسي و سرشت سياسي انسان نظر داشت. به نظر او انسان طبعاً حيواني سياسي است كه در دولت شهر زندگي ميكند؛ تنها جانوران و خدايان ميتوانند از خارج از دولت شهر به سر ببرند. انسان به حكم برخورداري از قوه انحصاري نطق و گفتار ميتواند درباره درستي و نادرستي، سود و زيان و حقيقت و خطاي امور سخن بگويد. پس زندگي انساني مستلزم زيستن در جماعتي است كه انسان بتواند در آن درباره امور عمومي آزادانه سخن بگويد. در فلسفه سياسي ارسطو فرد معادل جماد، خانواده، معادل نبات، روستا معادل حيوان و دولت شهر معادل انسان است. انسان به عنوان شهروند در دولت شهر كسي است كه در تصميمگيري در امور عمومي جامعه مشاركت دارد و متناوباً در اعمال قدرت نيز شركت ميكند. در غير اين صورت انسان، حيوان زبانبستهاي خواهد بود.
اعمال حقوق شهروندي تنها در دولتي ممكن است كه اكثريت مردم در آن مشاركت داشته باشند. دولت شهر يا جامعه سياسي مطلوب كه در آن انسان از قوه عقل و نطق خود بهره ميگيرد، دولتي است كه در آن تعداد كثيري از مردم به نفع كل جامعه حكومت كنند. اما دموكراسي، حكومتي است كه در آن تعداد كثيري از مردم به نفع خودشان حكومت ميكنند و از آن جا كه اكثريت مردم فقيرند، پس دموكراسي حكومت تهيدستان است. نهايتاً بهترين حكومت ممكن از منظر ارسطو حكومتي بود كه ويژگيهاي انواع رايج و متداول حكومت يعني دموكراسي و اليگارشي را با هم تركيب كند، بدين شيوه كه شمار كثيري از شهروندان در حكومت مشاركت نمايند اما اين تعداد آن قدر زياد نباشد كه حكومت را از آن تهيدستان سازد.
بنكديت دو اسپينوزا (1677-1632)
اسپينوزا، فيلسوف هلندي از نخستين نظريهپردازان دموكراسي در عصر جديد به شمار ميرود. به نظر او بهترين حكومت، حكومتي است كه بر اساس رأي اكثريت مردم استوار باشد و در آن هر كس بتواند آزادانه بينديشد و سخن گويد. اسپينوزا ميان دموكراسي و علم و دانش عقلاني، رابطه نزديكي ميديد. در انديشه گذشتگان، دموكراسي موجب تسلط تهيدستان تلقي ميشد و فضيلت مدني و آموزش اخلاقي و در نهايت مصلحت عمومي را در خطر قرار ميداد. آزاديهاي دموكراتيك به نظر فلاسفه پيشين گرچه در كوتاه مدت موجب رشد تفكر و فلسفه ميشد، اما پيامدهاي ناخوشايندي به بار ميآورد. از اين نظر فلاسفه پيشين بر آن بودند كه بهتر است دموكراسي با عناصري از اريستوكراسي، مونارشي و اليگارشي تلفيق شود، تا امكان پرورش سياستمداران و شهروندان آگاه و فرهيخته فراهم گردد. از اين رو فلاسفه سياسي پيشين، دموكراسي صرف را نهايتاً دشمن انديشه و فلسفه ميدانستند.
اسپينوزا نيز مانند فلاسفه قبلي معتقد بود كه حيات فلسفي رضايت بخشترين نوع حيات است، ليكن برخلاف آنها تأكيد ميكرد كه دموكراسي، بهترين شكل حكومت براي پيشبرد آزادي انديشه و فلسفه و فضيلت واقعي است. به نظر او دموكراسي، طبيعيترين و معقولترين شكل حكومت است، زيرا مباحثه آزاد در بين نقطهنظرهاي متعارض را مجاز ميدارد. هدف اصلي حكومت تأمين امكان تداوم بقاء انسانهاست كه تنها در قالب حكومت آنها بر خود به شكلي عقلاني به كمال ميرسد و اين غايت هم تنها در دموكراسي تحقق پذير است. اساس حكومت دموكراسي به نظر اسپينوزا، قراردادي است كه افراد براي تأمين و صيانت نفس يكديگر منعقد ميكنند. تنها در دموكراسي، شهروندان حق مداخله در وضع سياستهاي عمومي را به دست ميآورند.
ادامه دارد ...
Koorosh- Sabzandish- کاربر ویژه
- Posts : 48
امتیازها : 147
تشکرها : 3
Join date : 2010-07-25
انجمن اسلامی :: گوناگون :: سیاسی
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
الأحد مارس 06, 2011 9:44 pm من طرف Koorosh- Sabzandish
» خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵
السبت مارس 05, 2011 4:12 pm من طرف 2 Khordad
» پيشتازان انديشه دموكراسي(1)
الجمعة ديسمبر 31, 2010 5:09 pm من طرف Koorosh- Sabzandish
» !هرگز نخواب دکتر
الجمعة ديسمبر 31, 2010 5:03 pm من طرف Koorosh- Sabzandish
» ...در این کشور همە خواب می بینند
الثلاثاء ديسمبر 28, 2010 12:35 pm من طرف Mohajer
» از پلکان حرام که نمیشود به بام سعادت حلال رسید
الثلاثاء ديسمبر 28, 2010 6:31 am من طرف Sahelamvaj
» متن کامل شعر "مرغ سحر ناله سر مکن"_همای مستان
السبت ديسمبر 18, 2010 6:54 pm من طرف Artmis
» تو و خداوند
السبت ديسمبر 18, 2010 6:12 pm من طرف Artmis
» دکتر عبدالعلی گویا
السبت ديسمبر 18, 2010 11:08 am من طرف 2 Khordad
» آه ای یاران بفریادم رسید
الجمعة ديسمبر 17, 2010 9:30 pm من طرف Koorosh- Sabzandish
» چرا جلال طالباني حكم اعدام «صدام» را امضا نكرد؟
الجمعة ديسمبر 17, 2010 6:21 pm من طرف Rahesabz
» درس بابا از آقای پور عباس
الجمعة ديسمبر 17, 2010 12:49 pm من طرف Sahelamvaj
» ... قصه محلّل و
الخميس ديسمبر 16, 2010 7:32 pm من طرف Sahelamvaj
» ...روزهای محرم
الخميس ديسمبر 16, 2010 7:24 pm من طرف 2 Khordad
» دنیا بهخاطر رفتاری که با وزیر خود میکنیم، به ما میخندد
الثلاثاء ديسمبر 14, 2010 4:51 pm من طرف Admin
» نیمه انسان و نیمه گرگ
الثلاثاء ديسمبر 14, 2010 8:07 am من طرف Koorosh- Sabzandish
» جنگ اراده ها را ما برده ایم و خواهیم برد
الثلاثاء ديسمبر 14, 2010 7:45 am من طرف Koorosh- Sabzandish
» تعریف فقر از دکتر علی شریعتی
الثلاثاء ديسمبر 14, 2010 5:32 am من طرف Sahelamvaj
» چه کسی باور میکند اینان دوستداران انقلاب هستند؟
الإثنين ديسمبر 13, 2010 4:47 pm من طرف 2 Khordad
» ای خدای کعبه - دکتر علی شریعتی
الإثنين ديسمبر 13, 2010 12:41 pm من طرف Artmis