انجمن اسلامی
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
أفضل 10 أعضاء في هذا المنتدى
Rahesabz
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_vote_rcapدر کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_voting_barدر کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_vote_lcap 
Admin
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_vote_rcapدر کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_voting_barدر کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_vote_lcap 
Artmis
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_vote_rcapدر کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_voting_barدر کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_vote_lcap 
Koorosh- Sabzandish
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_vote_rcapدر کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_voting_barدر کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_vote_lcap 
2 Khordad
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_vote_rcapدر کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_voting_barدر کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_vote_lcap 
Masume
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_vote_rcapدر کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_voting_barدر کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_vote_lcap 
Mohajer
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_vote_rcapدر کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_voting_barدر کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_vote_lcap 
Azad
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_vote_rcapدر کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_voting_barدر کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_vote_lcap 
Sahelamvaj
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_vote_rcapدر کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_voting_barدر کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_vote_lcap 
ulduz21
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_vote_rcapدر کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_voting_barدر کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد I_vote_lcap 

المواضيع الأخيرة
» برادر کوچک پدرم و برادر بزرگ همسالان‌ام
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد Emptyالأحد مارس 06, 2011 9:44 pm من طرف Koorosh- Sabzandish

» خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد Emptyالسبت مارس 05, 2011 4:12 pm من طرف 2 Khordad

»  پيشتازان انديشه دموكراسي(1)
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد Emptyالجمعة ديسمبر 31, 2010 5:09 pm من طرف Koorosh- Sabzandish

» !هرگز نخواب دکتر
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد Emptyالجمعة ديسمبر 31, 2010 5:03 pm من طرف Koorosh- Sabzandish

» ...در این کشور همە خواب می بینند
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد Emptyالثلاثاء ديسمبر 28, 2010 12:35 pm من طرف Mohajer

» از پلکان حرام که نمی‌شود به بام سعادت حلال رسید
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد Emptyالثلاثاء ديسمبر 28, 2010 6:31 am من طرف Sahelamvaj

» متن کامل شعر "مرغ سحر ناله سر مکن"_همای مستان
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد Emptyالسبت ديسمبر 18, 2010 6:54 pm من طرف Artmis

» تو و خداوند
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد Emptyالسبت ديسمبر 18, 2010 6:12 pm من طرف Artmis

» دکتر عبدالعلی گویا
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد Emptyالسبت ديسمبر 18, 2010 11:08 am من طرف 2 Khordad

» آه ای یاران بفریادم رسید
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد Emptyالجمعة ديسمبر 17, 2010 9:30 pm من طرف Koorosh- Sabzandish

» چرا جلال طالباني حكم اعدام «صدام» را امضا نكرد؟
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد Emptyالجمعة ديسمبر 17, 2010 6:21 pm من طرف Rahesabz

» درس بابا از آقای پور عباس
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد Emptyالجمعة ديسمبر 17, 2010 12:49 pm من طرف Sahelamvaj

» ... قصه محلّل و
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد Emptyالخميس ديسمبر 16, 2010 7:32 pm من طرف Sahelamvaj

» ...روزهای محرم
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد Emptyالخميس ديسمبر 16, 2010 7:24 pm من طرف 2 Khordad

» دنیا به‌خاطر رفتاری که با وزیر خود می‌کنیم، به ما می‌خندد
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد Emptyالثلاثاء ديسمبر 14, 2010 4:51 pm من طرف Admin

» نیمه انسان و نیمه گرگ
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد Emptyالثلاثاء ديسمبر 14, 2010 8:07 am من طرف Koorosh- Sabzandish

» جنگ اراده ها را ما برده ایم و خواهیم برد
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد Emptyالثلاثاء ديسمبر 14, 2010 7:45 am من طرف Koorosh- Sabzandish

» تعریف فقر از دکتر علی شریعتی
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد Emptyالثلاثاء ديسمبر 14, 2010 5:32 am من طرف Sahelamvaj

» چه کسی باور می‌کند اینان دوستداران انقلاب هستند؟
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد Emptyالإثنين ديسمبر 13, 2010 4:47 pm من طرف 2 Khordad

» ای خدای کعبه - دکتر علی شریعتی
در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد Emptyالإثنين ديسمبر 13, 2010 12:41 pm من طرف Artmis

به اشتراک بگذارید

ورود

كلمه رمز خود را فراموش كرده ايد؟


در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد

اذهب الى الأسفل

در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد Empty در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد

پست  Rahesabz الثلاثاء يوليو 20, 2010 7:01 pm

گاو ما ما می کرد

گوسفند بع بع می کرد

سگ واق واق می کرد

و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی

شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود.

حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید.

او به شهر رفته

و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند.

او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات

جلوی آینه به موهای خود ژل می زند.

موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست

چون او به موهای خود گلت می زند.

دیروز که حسنک با کبری چت می کرد .

کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.

کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت نکند

چون او با پتروس چت می کرد.

پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت می کرد.

پتروس دید که سد سوراخ شده

اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود.

او نمی دانست که سد تا چند لحظه ی دیگر می شکند.

پتروس در حال چت کردن غرق شد.

برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت

با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود .

ریزعلی دید که کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت .

ریزعلی سردش بود و دلش نمی خواست لباسش را در آورد .

ریزعلی چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت.

قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد .

کبری و مسافران قطار مردند.

اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت.

خانه مثل همیشه سوت و کور بود .

الان چند سالی است که

کوکب خانم همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد

او حتی مهمان خوانده هم ندارد.

او حوصله ی مهمان ندارد.

او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سیر کند.

او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد

او کلاس بالایی دارد او فامیل های پولدار دارد.

او آخرین بار که گوشت قرمز خرید

چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت .

اما او از چوپان دروغگو گله ندارد

چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد

به همین دلیل است که دیگر

در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجودندارد
Rahesabz
Rahesabz
کاربر ویژه
کاربر ویژه

Posts : 74
امتیازها : 246
تشکرها : 3
Join date : 2010-07-20

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد