مواضيع مماثلة
أفضل 10 أعضاء في هذا المنتدى
Rahesabz | ||||
Admin | ||||
Artmis | ||||
Koorosh- Sabzandish | ||||
2 Khordad | ||||
Masume | ||||
Mohajer | ||||
Azad | ||||
Sahelamvaj | ||||
ulduz21 |
المواضيع الأخيرة
ورود
مقایسه زن در آمریکا و ایران و عربستان
2 مشترك
صفحه 1 از 1
مقایسه زن در آمریکا و ایران و عربستان
- اگر یک زن سیگار بکشد :
در امریکا به او می گویند: زن سیگاری
در ایران به او می گویند: زنیکه معتاد خیابانی لجن!
و در عربستان او را سنگسار می کنند!
۲-اگر یک زن برای برابری حقوق زن و مرد تلاش کند:
در امریکا به او می گویند: فمنیست
در ایران به او می گویند: زنیکه کافر
و در عربستان او را سنگسار می کنند!
۳-اگر یک زن مورد سوء استفاده قرار بگیرد:
در امریکا او را به آسایشگاه روانی می برند تا او را به زندگی اجتماعی باز گردانند.
در ایران او را به آسایشگاه روانی می برند و او در آنجا خودکشی می کند!
و در عربستان او را سنگسار می کنند!
4-اگر جسد زنی در یکی از میدان های شهر و درون یک کیسه پلاستیکی پیدا شود:
در امریکا: احتمالاً او یک زن خیابانی و بی خانمان بوده.
در ایران: احتمالاً شوهر غیرتی اش او را کشته.
در عربستان: صد در صد بر اثر جراحات وارده ناشی از سنگسار به قتل رسیده است!
۵-زنان:
در امریکا اجازه دارند در پزشکی، حقوق، مهندسی و ... تحصیل نمایند.
در ایران اجازه دارند در پزشکی، حقوق، مهندسی و .... به شرط تفکیک جنسیتی تحصیل نمایند.
در عربستان اجازه دارند از بین بی سوادی و سنگسار یکی را برگزینند!
6- یک دختر ۱۸ ساله:
در امریکا نیازی به اجازه کسی برای انجام کارهایش ندارد.
در ایران تنها برای دست شویی رفتن و تنفس نیازی به اجازه کسی ندارد!
در عربستان اصولاً هیچ اجازه ای ندارد!!!
7- هنگام ازدواج
در امریکا: هر کس خودش تصمیم میگیرد و بعداز رسیدن به تفاهم ازدواج میکند .
در ایران: بیشتر پدر و مادر تصمیم میگیرند . اول ازدواج میکنند و بعد میفهمندکه تفاهم دارند یا نه .
در عربستان: هیچ کاره هستند . شوهرشان میدهند .
8- بعد از ازدواج
در امریکا: اصولا پیشرفت میکند و هر طور دوست دارد زندگی میکند و برده شوهر نمیشود در غیر این صورت به راحتی جدا میشود .
در ایران: نه پیشرفت میکند و نه درجا میزند بلکه اصولا پسرفت میکند . همان طوری زندگی میکند که شوهر یا مادرشوهرش میگوید .آزادی و رفت و آمدش را از دست میدهد چون افتخار مرد ایرانی این است که غیرت دارد .
در عربستان: کلا برده است . یا برده شوهر یا پدر و برادر .
9- تبریک میگم شما پدر شدید بچتون یه دختره !
در امریکا: Oh God Thanks
در ایران: خاک بر سرت حلیمه! بازم دختر زاییدی؟!
در عربستان: نعم؟ البنت؟ لا لا لا! أنا بد بخت! سنگ سار یا زنده فی القبر هذه الدختر!
10- اگر زنی بخواهد از شوهرش جدا شود:
در امریکا: درخواست طلاق می دهد و نیمی از سرمایه شوهرش به او میرسد (زمان بین درخواست طلاق و اتمام مراحل قانونی: دو هفته)
در ایران: درخواست طلاق می دهد و در صورتی که دلیل محکمه پسند داشته باشد و هیچ ادعایی نسبت به نفقه و مهریه نداشته باشد می تواند از همسرش جدا گردد (زمان بین درخواست طلاق و اتمام مراحل قانونی: ۱۴ الی ۱۵ سال!)
در عربستان: درخواست طلاق میدهد و شوهرش اجازه دارد او را سنگسار کند.
در امریکا به او می گویند: زن سیگاری
در ایران به او می گویند: زنیکه معتاد خیابانی لجن!
و در عربستان او را سنگسار می کنند!
۲-اگر یک زن برای برابری حقوق زن و مرد تلاش کند:
در امریکا به او می گویند: فمنیست
در ایران به او می گویند: زنیکه کافر
و در عربستان او را سنگسار می کنند!
۳-اگر یک زن مورد سوء استفاده قرار بگیرد:
در امریکا او را به آسایشگاه روانی می برند تا او را به زندگی اجتماعی باز گردانند.
در ایران او را به آسایشگاه روانی می برند و او در آنجا خودکشی می کند!
و در عربستان او را سنگسار می کنند!
4-اگر جسد زنی در یکی از میدان های شهر و درون یک کیسه پلاستیکی پیدا شود:
در امریکا: احتمالاً او یک زن خیابانی و بی خانمان بوده.
در ایران: احتمالاً شوهر غیرتی اش او را کشته.
در عربستان: صد در صد بر اثر جراحات وارده ناشی از سنگسار به قتل رسیده است!
۵-زنان:
در امریکا اجازه دارند در پزشکی، حقوق، مهندسی و ... تحصیل نمایند.
در ایران اجازه دارند در پزشکی، حقوق، مهندسی و .... به شرط تفکیک جنسیتی تحصیل نمایند.
در عربستان اجازه دارند از بین بی سوادی و سنگسار یکی را برگزینند!
6- یک دختر ۱۸ ساله:
در امریکا نیازی به اجازه کسی برای انجام کارهایش ندارد.
در ایران تنها برای دست شویی رفتن و تنفس نیازی به اجازه کسی ندارد!
در عربستان اصولاً هیچ اجازه ای ندارد!!!
7- هنگام ازدواج
در امریکا: هر کس خودش تصمیم میگیرد و بعداز رسیدن به تفاهم ازدواج میکند .
در ایران: بیشتر پدر و مادر تصمیم میگیرند . اول ازدواج میکنند و بعد میفهمندکه تفاهم دارند یا نه .
در عربستان: هیچ کاره هستند . شوهرشان میدهند .
8- بعد از ازدواج
در امریکا: اصولا پیشرفت میکند و هر طور دوست دارد زندگی میکند و برده شوهر نمیشود در غیر این صورت به راحتی جدا میشود .
در ایران: نه پیشرفت میکند و نه درجا میزند بلکه اصولا پسرفت میکند . همان طوری زندگی میکند که شوهر یا مادرشوهرش میگوید .آزادی و رفت و آمدش را از دست میدهد چون افتخار مرد ایرانی این است که غیرت دارد .
در عربستان: کلا برده است . یا برده شوهر یا پدر و برادر .
9- تبریک میگم شما پدر شدید بچتون یه دختره !
در امریکا: Oh God Thanks
در ایران: خاک بر سرت حلیمه! بازم دختر زاییدی؟!
در عربستان: نعم؟ البنت؟ لا لا لا! أنا بد بخت! سنگ سار یا زنده فی القبر هذه الدختر!
10- اگر زنی بخواهد از شوهرش جدا شود:
در امریکا: درخواست طلاق می دهد و نیمی از سرمایه شوهرش به او میرسد (زمان بین درخواست طلاق و اتمام مراحل قانونی: دو هفته)
در ایران: درخواست طلاق می دهد و در صورتی که دلیل محکمه پسند داشته باشد و هیچ ادعایی نسبت به نفقه و مهریه نداشته باشد می تواند از همسرش جدا گردد (زمان بین درخواست طلاق و اتمام مراحل قانونی: ۱۴ الی ۱۵ سال!)
در عربستان: درخواست طلاق میدهد و شوهرش اجازه دارد او را سنگسار کند.
Artmis- کاربر ویژه
- Posts : 49
امتیازها : 150
تشکرها : 2
Join date : 2010-08-02
زن متدین دیروزی یا زن متجدد امروزی؟؟ مسئله این است
دکتر شریعتی در کتاب ارزنده “فاطمه، فاطمه است”، ضمن آنکه حضرت زهرا را اسوه حسنه و الگوی کامل برای پیروی زنان مسلمان معرفی میکند، بحثهایی جالب و دقیق نیز درباره تیپهای گوناگون زن در جوامع کنونی دنیای اسلام، از جمله ایران، دارد.
در مجموعه آثار ۲۱ بنام “زن” در مبحث چگونه بودن زن مسلمان، نظر خود را درباره زنان موجود در جوامع امروز اسلامی چنین بیان می دارد :
“… در جامعه و فرهنگ اسلامی، سه چهره از زن داریم :
یکی چهرهی زن سنتی است و مقدسمأب. یکی چهرهی زن متجدد و اروپاییمأب، که تازه شروع به رشد و تکثیر کرده است. و یکی هم چهرهی فاطمه و زنان “فاطمهوار”، که هیچ شباهت و وجه مشترکی با چهرهای بهنام زن سنتی ندارد.
سیمایی که از زن سنتی در ذهن افراد وفادار به مذهب در جامعهی ما تصویر شده است، با سیمای فاطمه همانقدر دور و بیگانه است که با چهرهی زن مدرن…
این زن سوم، زنی است که میخواهد انتخاب کند، زنی است که نه چهره موروثی را میپذیرد و نه چهره تحمیلی صادراتی را. هر دو را آگاه است و هر دو را هم میداند. آنکه به نام سنت تحمیل میشد و در جریان آن به وراثت میرسید، مربوط به اسلام نیست. مربوط به سنتهای دوره پدرسالاری است و حتی آنچه امروز از غرب میآید، نه علم است، نه بشریت است، نه آزادی است، نه انسانیت است و نه مبتنی بر حرمت زن است. مبتنی بر حیلههای حقیر قدرتهای انحرافی بود.
فقط برخی از زنهای اروپایی هستند که ما حق شناختشان را داریم و باید همیشه همانها را بشناسیم، آنهایی را که فیلمها و مجلهها و رمانهای جنسی نویسندگان به ما نشان میدهند و به عنوان تیپ کلی “زن اروپایی” به ما میشناسانند.
حق نداریم آن دختر اروپایی را بشناسیم که از شانزده سالگی به صحرای نوبی، به آفریقا، به صحرای الجزایر و استرالیا میرود و تمام عمرش را در آن محیطهای وحشت و خطر و بیماری و مرگ و قبایل وحشی میگذراند و شب و روز، در جوانی و کمال و پیری، دربارهی امواجی که از شاخکهای مورچه فرستاده میشود و شاخکهای دیگر آن امواج را میگیرند، کار میکند و چون عمر را به پایان میبرد، دخترش کار و فکر او را دنبال میکند و این نسل دوم زن اروپایی، در سن پنجاه سالگی، به فرانسه باز میگردد و در دانشگاه میگوید: “من سخن گفتن مورچه را کشف کردهام و بعضی از علائم مکالمهی او را یافتهام”.
حق نداریم مادام “گواشن” را بشناسیم که تمام عمر را صرف کرد تا ریشهی افکار و مسائل فلسفیی حکمت بوعلی و ابنرشد و ملاصدرا و حاجی ملاهادی سبزواری را در فلسفهی یونان و آثار ارسطو و دیگران پیدا کرد و با هم مقایسه نمود و آنچه را حکمای ما از آنها گرفتهاند نشان داد، و آنچه را بد فهمیدهاند و بد ترجمه کردهاند، در طی هزاران سال تمدن اسلامی، تصحیح نمود.
حق نداریم مادام “دولاویدا”ی ایتالیایی را بشناسیم، که یک کارش تصحیح و تکمیل کتاب نفسانیات بوعلی سینا است از روی نسخهی متن رسالهی نفس ارسطو در زبان یونانی قدیم…
حق نداریم مادام “کوری” را بشناسیم که کاشف کوانتوم و رادیو اکتیویته است یا “زراس دولا شاپل” را که بیش از همهی علمای اسلام و حتی همهی شیعیان و کبادهکشان فعلیی ولایت علی و مدعیان معارف علوی، او، یک دختر زیبای آزاد و مرفه سوئدینژاد، با دوری از جو فرهنگیی اسلام و زمینهی تربیتی و اعتقادی شیعی، از آغاز جوانی، زندگیاش را وقف شناخت آن روحی کرد که در اندام اسلام مجهول ماند و پی بردن به مردی که در زیر کینههای دشمن و حیلههای منافق و مدح و ثناهای شاعرانه و بیمعنای دوست، پنهان شده است، درستترین خطوط سیمای علی، لطیفترین موجهای روح و ابعاد احساس و بلندترین پرشهای اندیشهی او را یافت و رنجها و تنهاییها و شکستها و هراسها و نیازهای او را برای نخستین بار احساس کرد و نه تنها علیی احد و بدر و حنین، که علیی محراب و شب و چاههای پیرامون مدینه را نیز پیدا و نهج البلاغهی او را، که مسلمانان عرب تنها منتخبات ادبی آن را، به تصحیح محمد عبده، مفتی اعظم اهل تسنن دارند و اهل تشیع علی، تنها “سخنان جواد فاضل” منسوب به علی را، و یا ترجمهی فیض را که به علی منسوب است، اما باید به کمک متن عربی خواند. و این دخت کافر جهنمی بود که هم، آنچه علی به قلم آورده است، پراکنده در این کتاب و آن دفتر و یا بیشتر نسخههای خطی پنهان اینجا و آنجا، همه را گرد آورد و خواند و ترجمه و تفسیر کرد و زیباترین و عمیقترین نوشتههایی را که دربارهی کسی از یک قلم جاری شده است، دربارهی علی نوشت، و اکنون چهل و دو سال است که لحظهای، سر از اندیشه و تأمل و کار و تحقیق و شناخت او بر نگرفته است.
ما حق نداریم دوشیزه “مشین” را بشناسیم که در اشغال پاریس به وسیلهی نازیها، از سنگر “نهضت مقاومت فرانسه” ضربههایی چنان کاری بر ارتش هیتلری زد که دوبار، غایبانه، به مرگ محکوم شد، و با اینکه خود یهودی است، انسان بودن و آزادی را در اوجی میفهمد که اکنون، در صف فدائیان فلسطینی، علیه صهیونیسم میجنگد!…
ما حق نداریم که “آنجلا” دختر آمریکایی یا دختر ایرلندی که دو ملت اسیر، چه می گویم؟، همهی مردم آزادهی جهان و تمام بشریت مجروح و محکوم تبعیض و ستم و استثمار چشم به آنان دوختهاند را بشناسیم، و بدانیم که زن فرنگی نه… یک عروسک بازیچهی دونژوانها و بردهی پول و تجمل و جواهر، و کنیز مدرنی که تا وقتی بکار است و برای مرد مطرح است که قابلتوجه و تمتع هوسبازان و شهوترانان باشد و بعد از آن دوران، ماشینی است که اسقاط شده است، بلکه تا آنجا پیش رفته که تجسم ایدهآل یک ملت و مظهر نجات و غرور و افتخار یک نژاد شده است.
ما فقط حق داریم مادام “توئیگی” را بشناسیم، به نام آخرین مظهر ایدهآل زن تمدن غرب، ملکهی زیبایی جهان در سال ۱۹۷۱ و در کنارش برجستهترین زنان نماینده زن اروپا، ژاکلین اوناسیس را، که با پول همه چیز را معامله میکند، و بریژیت باردو را، و ملکهی موناکو را و زنان هفتتیرکش پیرامون جیمزباند را. یعنی همینها را که گوشتهای قربانیی دستگاههای تولید اروپاییاند، همین اسباببازیها و عروسک کوکیهای سرمایهداری و کنیزان تمدن جدید برای سربندی خواجههای تمدن جدید را. اینها را ما ایرانیها حق داریم به عنوان زن متمدن اروپایی بشناسیم.
یک بار ندیدیم که از دانشگاه کمبریج یا سوربن یا هاروارد عکسی بردارند و بگویند که دختران دانشجو چگونه میآیند و چگونه میروند، چگونه در کتابخانهها بر روی نسخههای قرن ۱۴ و ۱۵ اروپا و الواحی که از ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ سال پیش در چین پیدا شده، یا روی نسخهای از قرآن، یا نسخهای از کتب خطی لاتین و یونانی و میخی و سانسکریت، از صبح تا شب، خم می شوند، بیآنکه تکانی بخورند و چشم به این سو و آن سو بدوانند، و تا کتابدار کتاب را نمیگیرد و عذرشان را نمیخواهد، سرشان از روی کتاب برداشته نمیشود…
آری! زنان ما نباید این زنان را بشناسند، زیرا حق ندارند خانم “میش”ها و “دولایدیا”ها را “زن روز” یا “زن متمدن اروپایی” تلقی کنند و تقلید. آنها فقط دو انتخاب بیشتر ندارند : یا قربانی استعمار کهنه ماندن، یا قربانی استحمار نو شدن.
مذهب؟ زن سفره!
تمدن؟ زن بار!
تمام…
مجموعه آثار ۲۱ / زن / ص ۴۱
در مجموعه آثار ۲۱ بنام “زن” در مبحث چگونه بودن زن مسلمان، نظر خود را درباره زنان موجود در جوامع امروز اسلامی چنین بیان می دارد :
“… در جامعه و فرهنگ اسلامی، سه چهره از زن داریم :
یکی چهرهی زن سنتی است و مقدسمأب. یکی چهرهی زن متجدد و اروپاییمأب، که تازه شروع به رشد و تکثیر کرده است. و یکی هم چهرهی فاطمه و زنان “فاطمهوار”، که هیچ شباهت و وجه مشترکی با چهرهای بهنام زن سنتی ندارد.
سیمایی که از زن سنتی در ذهن افراد وفادار به مذهب در جامعهی ما تصویر شده است، با سیمای فاطمه همانقدر دور و بیگانه است که با چهرهی زن مدرن…
این زن سوم، زنی است که میخواهد انتخاب کند، زنی است که نه چهره موروثی را میپذیرد و نه چهره تحمیلی صادراتی را. هر دو را آگاه است و هر دو را هم میداند. آنکه به نام سنت تحمیل میشد و در جریان آن به وراثت میرسید، مربوط به اسلام نیست. مربوط به سنتهای دوره پدرسالاری است و حتی آنچه امروز از غرب میآید، نه علم است، نه بشریت است، نه آزادی است، نه انسانیت است و نه مبتنی بر حرمت زن است. مبتنی بر حیلههای حقیر قدرتهای انحرافی بود.
فقط برخی از زنهای اروپایی هستند که ما حق شناختشان را داریم و باید همیشه همانها را بشناسیم، آنهایی را که فیلمها و مجلهها و رمانهای جنسی نویسندگان به ما نشان میدهند و به عنوان تیپ کلی “زن اروپایی” به ما میشناسانند.
حق نداریم آن دختر اروپایی را بشناسیم که از شانزده سالگی به صحرای نوبی، به آفریقا، به صحرای الجزایر و استرالیا میرود و تمام عمرش را در آن محیطهای وحشت و خطر و بیماری و مرگ و قبایل وحشی میگذراند و شب و روز، در جوانی و کمال و پیری، دربارهی امواجی که از شاخکهای مورچه فرستاده میشود و شاخکهای دیگر آن امواج را میگیرند، کار میکند و چون عمر را به پایان میبرد، دخترش کار و فکر او را دنبال میکند و این نسل دوم زن اروپایی، در سن پنجاه سالگی، به فرانسه باز میگردد و در دانشگاه میگوید: “من سخن گفتن مورچه را کشف کردهام و بعضی از علائم مکالمهی او را یافتهام”.
حق نداریم مادام “گواشن” را بشناسیم که تمام عمر را صرف کرد تا ریشهی افکار و مسائل فلسفیی حکمت بوعلی و ابنرشد و ملاصدرا و حاجی ملاهادی سبزواری را در فلسفهی یونان و آثار ارسطو و دیگران پیدا کرد و با هم مقایسه نمود و آنچه را حکمای ما از آنها گرفتهاند نشان داد، و آنچه را بد فهمیدهاند و بد ترجمه کردهاند، در طی هزاران سال تمدن اسلامی، تصحیح نمود.
حق نداریم مادام “دولاویدا”ی ایتالیایی را بشناسیم، که یک کارش تصحیح و تکمیل کتاب نفسانیات بوعلی سینا است از روی نسخهی متن رسالهی نفس ارسطو در زبان یونانی قدیم…
حق نداریم مادام “کوری” را بشناسیم که کاشف کوانتوم و رادیو اکتیویته است یا “زراس دولا شاپل” را که بیش از همهی علمای اسلام و حتی همهی شیعیان و کبادهکشان فعلیی ولایت علی و مدعیان معارف علوی، او، یک دختر زیبای آزاد و مرفه سوئدینژاد، با دوری از جو فرهنگیی اسلام و زمینهی تربیتی و اعتقادی شیعی، از آغاز جوانی، زندگیاش را وقف شناخت آن روحی کرد که در اندام اسلام مجهول ماند و پی بردن به مردی که در زیر کینههای دشمن و حیلههای منافق و مدح و ثناهای شاعرانه و بیمعنای دوست، پنهان شده است، درستترین خطوط سیمای علی، لطیفترین موجهای روح و ابعاد احساس و بلندترین پرشهای اندیشهی او را یافت و رنجها و تنهاییها و شکستها و هراسها و نیازهای او را برای نخستین بار احساس کرد و نه تنها علیی احد و بدر و حنین، که علیی محراب و شب و چاههای پیرامون مدینه را نیز پیدا و نهج البلاغهی او را، که مسلمانان عرب تنها منتخبات ادبی آن را، به تصحیح محمد عبده، مفتی اعظم اهل تسنن دارند و اهل تشیع علی، تنها “سخنان جواد فاضل” منسوب به علی را، و یا ترجمهی فیض را که به علی منسوب است، اما باید به کمک متن عربی خواند. و این دخت کافر جهنمی بود که هم، آنچه علی به قلم آورده است، پراکنده در این کتاب و آن دفتر و یا بیشتر نسخههای خطی پنهان اینجا و آنجا، همه را گرد آورد و خواند و ترجمه و تفسیر کرد و زیباترین و عمیقترین نوشتههایی را که دربارهی کسی از یک قلم جاری شده است، دربارهی علی نوشت، و اکنون چهل و دو سال است که لحظهای، سر از اندیشه و تأمل و کار و تحقیق و شناخت او بر نگرفته است.
ما حق نداریم دوشیزه “مشین” را بشناسیم که در اشغال پاریس به وسیلهی نازیها، از سنگر “نهضت مقاومت فرانسه” ضربههایی چنان کاری بر ارتش هیتلری زد که دوبار، غایبانه، به مرگ محکوم شد، و با اینکه خود یهودی است، انسان بودن و آزادی را در اوجی میفهمد که اکنون، در صف فدائیان فلسطینی، علیه صهیونیسم میجنگد!…
ما حق نداریم که “آنجلا” دختر آمریکایی یا دختر ایرلندی که دو ملت اسیر، چه می گویم؟، همهی مردم آزادهی جهان و تمام بشریت مجروح و محکوم تبعیض و ستم و استثمار چشم به آنان دوختهاند را بشناسیم، و بدانیم که زن فرنگی نه… یک عروسک بازیچهی دونژوانها و بردهی پول و تجمل و جواهر، و کنیز مدرنی که تا وقتی بکار است و برای مرد مطرح است که قابلتوجه و تمتع هوسبازان و شهوترانان باشد و بعد از آن دوران، ماشینی است که اسقاط شده است، بلکه تا آنجا پیش رفته که تجسم ایدهآل یک ملت و مظهر نجات و غرور و افتخار یک نژاد شده است.
ما فقط حق داریم مادام “توئیگی” را بشناسیم، به نام آخرین مظهر ایدهآل زن تمدن غرب، ملکهی زیبایی جهان در سال ۱۹۷۱ و در کنارش برجستهترین زنان نماینده زن اروپا، ژاکلین اوناسیس را، که با پول همه چیز را معامله میکند، و بریژیت باردو را، و ملکهی موناکو را و زنان هفتتیرکش پیرامون جیمزباند را. یعنی همینها را که گوشتهای قربانیی دستگاههای تولید اروپاییاند، همین اسباببازیها و عروسک کوکیهای سرمایهداری و کنیزان تمدن جدید برای سربندی خواجههای تمدن جدید را. اینها را ما ایرانیها حق داریم به عنوان زن متمدن اروپایی بشناسیم.
یک بار ندیدیم که از دانشگاه کمبریج یا سوربن یا هاروارد عکسی بردارند و بگویند که دختران دانشجو چگونه میآیند و چگونه میروند، چگونه در کتابخانهها بر روی نسخههای قرن ۱۴ و ۱۵ اروپا و الواحی که از ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ سال پیش در چین پیدا شده، یا روی نسخهای از قرآن، یا نسخهای از کتب خطی لاتین و یونانی و میخی و سانسکریت، از صبح تا شب، خم می شوند، بیآنکه تکانی بخورند و چشم به این سو و آن سو بدوانند، و تا کتابدار کتاب را نمیگیرد و عذرشان را نمیخواهد، سرشان از روی کتاب برداشته نمیشود…
آری! زنان ما نباید این زنان را بشناسند، زیرا حق ندارند خانم “میش”ها و “دولایدیا”ها را “زن روز” یا “زن متمدن اروپایی” تلقی کنند و تقلید. آنها فقط دو انتخاب بیشتر ندارند : یا قربانی استعمار کهنه ماندن، یا قربانی استحمار نو شدن.
مذهب؟ زن سفره!
تمدن؟ زن بار!
تمام…
مجموعه آثار ۲۱ / زن / ص ۴۱
2 Khordad- کاربر ویژه
- Posts : 29
امتیازها : 101
تشکرها : 0
Join date : 2010-11-03
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
الأحد مارس 06, 2011 9:44 pm من طرف Koorosh- Sabzandish
» خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵
السبت مارس 05, 2011 4:12 pm من طرف 2 Khordad
» پيشتازان انديشه دموكراسي(1)
الجمعة ديسمبر 31, 2010 5:09 pm من طرف Koorosh- Sabzandish
» !هرگز نخواب دکتر
الجمعة ديسمبر 31, 2010 5:03 pm من طرف Koorosh- Sabzandish
» ...در این کشور همە خواب می بینند
الثلاثاء ديسمبر 28, 2010 12:35 pm من طرف Mohajer
» از پلکان حرام که نمیشود به بام سعادت حلال رسید
الثلاثاء ديسمبر 28, 2010 6:31 am من طرف Sahelamvaj
» متن کامل شعر "مرغ سحر ناله سر مکن"_همای مستان
السبت ديسمبر 18, 2010 6:54 pm من طرف Artmis
» تو و خداوند
السبت ديسمبر 18, 2010 6:12 pm من طرف Artmis
» دکتر عبدالعلی گویا
السبت ديسمبر 18, 2010 11:08 am من طرف 2 Khordad
» آه ای یاران بفریادم رسید
الجمعة ديسمبر 17, 2010 9:30 pm من طرف Koorosh- Sabzandish
» چرا جلال طالباني حكم اعدام «صدام» را امضا نكرد؟
الجمعة ديسمبر 17, 2010 6:21 pm من طرف Rahesabz
» درس بابا از آقای پور عباس
الجمعة ديسمبر 17, 2010 12:49 pm من طرف Sahelamvaj
» ... قصه محلّل و
الخميس ديسمبر 16, 2010 7:32 pm من طرف Sahelamvaj
» ...روزهای محرم
الخميس ديسمبر 16, 2010 7:24 pm من طرف 2 Khordad
» دنیا بهخاطر رفتاری که با وزیر خود میکنیم، به ما میخندد
الثلاثاء ديسمبر 14, 2010 4:51 pm من طرف Admin
» نیمه انسان و نیمه گرگ
الثلاثاء ديسمبر 14, 2010 8:07 am من طرف Koorosh- Sabzandish
» جنگ اراده ها را ما برده ایم و خواهیم برد
الثلاثاء ديسمبر 14, 2010 7:45 am من طرف Koorosh- Sabzandish
» تعریف فقر از دکتر علی شریعتی
الثلاثاء ديسمبر 14, 2010 5:32 am من طرف Sahelamvaj
» چه کسی باور میکند اینان دوستداران انقلاب هستند؟
الإثنين ديسمبر 13, 2010 4:47 pm من طرف 2 Khordad
» ای خدای کعبه - دکتر علی شریعتی
الإثنين ديسمبر 13, 2010 12:41 pm من طرف Artmis