انجمن اسلامی
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
أفضل 10 أعضاء في هذا المنتدى
Rahesabz
قدری تامل کن!/یادداشت I_vote_rcapقدری تامل کن!/یادداشت I_voting_barقدری تامل کن!/یادداشت I_vote_lcap 
Admin
قدری تامل کن!/یادداشت I_vote_rcapقدری تامل کن!/یادداشت I_voting_barقدری تامل کن!/یادداشت I_vote_lcap 
Artmis
قدری تامل کن!/یادداشت I_vote_rcapقدری تامل کن!/یادداشت I_voting_barقدری تامل کن!/یادداشت I_vote_lcap 
Koorosh- Sabzandish
قدری تامل کن!/یادداشت I_vote_rcapقدری تامل کن!/یادداشت I_voting_barقدری تامل کن!/یادداشت I_vote_lcap 
2 Khordad
قدری تامل کن!/یادداشت I_vote_rcapقدری تامل کن!/یادداشت I_voting_barقدری تامل کن!/یادداشت I_vote_lcap 
Masume
قدری تامل کن!/یادداشت I_vote_rcapقدری تامل کن!/یادداشت I_voting_barقدری تامل کن!/یادداشت I_vote_lcap 
Mohajer
قدری تامل کن!/یادداشت I_vote_rcapقدری تامل کن!/یادداشت I_voting_barقدری تامل کن!/یادداشت I_vote_lcap 
Azad
قدری تامل کن!/یادداشت I_vote_rcapقدری تامل کن!/یادداشت I_voting_barقدری تامل کن!/یادداشت I_vote_lcap 
Sahelamvaj
قدری تامل کن!/یادداشت I_vote_rcapقدری تامل کن!/یادداشت I_voting_barقدری تامل کن!/یادداشت I_vote_lcap 
ulduz21
قدری تامل کن!/یادداشت I_vote_rcapقدری تامل کن!/یادداشت I_voting_barقدری تامل کن!/یادداشت I_vote_lcap 

المواضيع الأخيرة
» برادر کوچک پدرم و برادر بزرگ همسالان‌ام
قدری تامل کن!/یادداشت Emptyالأحد مارس 06, 2011 9:44 pm من طرف Koorosh- Sabzandish

» خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵
قدری تامل کن!/یادداشت Emptyالسبت مارس 05, 2011 4:12 pm من طرف 2 Khordad

»  پيشتازان انديشه دموكراسي(1)
قدری تامل کن!/یادداشت Emptyالجمعة ديسمبر 31, 2010 5:09 pm من طرف Koorosh- Sabzandish

» !هرگز نخواب دکتر
قدری تامل کن!/یادداشت Emptyالجمعة ديسمبر 31, 2010 5:03 pm من طرف Koorosh- Sabzandish

» ...در این کشور همە خواب می بینند
قدری تامل کن!/یادداشت Emptyالثلاثاء ديسمبر 28, 2010 12:35 pm من طرف Mohajer

» از پلکان حرام که نمی‌شود به بام سعادت حلال رسید
قدری تامل کن!/یادداشت Emptyالثلاثاء ديسمبر 28, 2010 6:31 am من طرف Sahelamvaj

» متن کامل شعر "مرغ سحر ناله سر مکن"_همای مستان
قدری تامل کن!/یادداشت Emptyالسبت ديسمبر 18, 2010 6:54 pm من طرف Artmis

» تو و خداوند
قدری تامل کن!/یادداشت Emptyالسبت ديسمبر 18, 2010 6:12 pm من طرف Artmis

» دکتر عبدالعلی گویا
قدری تامل کن!/یادداشت Emptyالسبت ديسمبر 18, 2010 11:08 am من طرف 2 Khordad

» آه ای یاران بفریادم رسید
قدری تامل کن!/یادداشت Emptyالجمعة ديسمبر 17, 2010 9:30 pm من طرف Koorosh- Sabzandish

» چرا جلال طالباني حكم اعدام «صدام» را امضا نكرد؟
قدری تامل کن!/یادداشت Emptyالجمعة ديسمبر 17, 2010 6:21 pm من طرف Rahesabz

» درس بابا از آقای پور عباس
قدری تامل کن!/یادداشت Emptyالجمعة ديسمبر 17, 2010 12:49 pm من طرف Sahelamvaj

» ... قصه محلّل و
قدری تامل کن!/یادداشت Emptyالخميس ديسمبر 16, 2010 7:32 pm من طرف Sahelamvaj

» ...روزهای محرم
قدری تامل کن!/یادداشت Emptyالخميس ديسمبر 16, 2010 7:24 pm من طرف 2 Khordad

» دنیا به‌خاطر رفتاری که با وزیر خود می‌کنیم، به ما می‌خندد
قدری تامل کن!/یادداشت Emptyالثلاثاء ديسمبر 14, 2010 4:51 pm من طرف Admin

» نیمه انسان و نیمه گرگ
قدری تامل کن!/یادداشت Emptyالثلاثاء ديسمبر 14, 2010 8:07 am من طرف Koorosh- Sabzandish

» جنگ اراده ها را ما برده ایم و خواهیم برد
قدری تامل کن!/یادداشت Emptyالثلاثاء ديسمبر 14, 2010 7:45 am من طرف Koorosh- Sabzandish

» تعریف فقر از دکتر علی شریعتی
قدری تامل کن!/یادداشت Emptyالثلاثاء ديسمبر 14, 2010 5:32 am من طرف Sahelamvaj

» چه کسی باور می‌کند اینان دوستداران انقلاب هستند؟
قدری تامل کن!/یادداشت Emptyالإثنين ديسمبر 13, 2010 4:47 pm من طرف 2 Khordad

» ای خدای کعبه - دکتر علی شریعتی
قدری تامل کن!/یادداشت Emptyالإثنين ديسمبر 13, 2010 12:41 pm من طرف Artmis

به اشتراک بگذارید

ورود

كلمه رمز خود را فراموش كرده ايد؟


قدری تامل کن!/یادداشت

2 مشترك

اذهب الى الأسفل

قدری تامل کن!/یادداشت Empty قدری تامل کن!/یادداشت

پست  Admin الإثنين أكتوبر 25, 2010 4:33 pm

بایست! قدری تأمل کن! آبی بنوش! نفسی تازه کن! اینجا ایستگاهی است، در مسیر رسیدن به قله ی پیش رویت!ایستگاه تفکر!

نگاه کن:
او می گوید، و تو نیز از زبان او می گویی ... او می نویسد و تو از قلم او می نویسی... او می نگرد و تو از چشمان او می نگری... او راه می رود و تو با پاهای او راه می روی ... او می تازد ... تو نیز می تازی ...او می اندیشد و تو .... همان که او می پوشد تو نیز بر تن می کنی .... او ... و تو ... زبانش را نمی دانی ... به تو می آموزد ... کَم کَمک رنگ و بوی او را می گیری ...
شنیده ای حکایت بازار را؟ حکایت او که کالایی را تولید می کند، آنکه می فروشد و آنکس که می خرد؟ شنیده ای حکایت مولا و بنده را؟... تو مصرف کننده ای و او تولید کننده ...تو بنده ای و او مولا ...

شنیده ای که فرمود: خداوند بیامرزد آن بنده ای که می داند از کجا آمده است، در کجاست و به کجا می رود؟

تو می دانی ؟ از کجا آمده ای ؟ در کجایی؟ به کجا می روی؟ با کدام عینک به عالم می نگری؟

شنیده ای قسمش را: به عزت تو سوگند که بی تردید همه شان را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان مخلص تو را

اینجا کدامین سرزمین است که هم بنده اش انسان است و هم خدایش ؟

اینجا دهکده ای کوچک است: دهکده جهانی

دهکده جهانی به وقوع پیوسته است. سالهاست .... تو اینجا ایستاده ای در دهکده جهانی و به سوی آن ناکجا آبادی می روی که خدای دهکده می رود.همان ناکجا آبادی که غایتش ایجاد بهشت زمینی است. و تو ناچاری از قوانین آن پیروی کنی. چون تا زمانی که در دهکده ای خدای آن تو را زیر نظر دارد، با دوربین، آدرس آی پی و ... پس نمی توانی خلافی کنی حتی مخفیانه !
Admin
Admin
مدیر سایت
مدیر سایت

Posts : 68
امتیازها : 374
تشکرها : 7
Join date : 2010-07-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

قدری تامل کن!/یادداشت Empty رد: قدری تامل کن!/یادداشت

پست  Artmis السبت أكتوبر 30, 2010 8:00 pm

یک آخوند به روستائی رسید.


با دیدن مسجد قدیمی آن روستا متوجه شد که مردم این روستا مسلمان هستند و با خوشحالی به نزد کدخدا رفت و اعلام کرد که میتواند پیش نماز آن روستا باشد.

کدخدا که سالها بود نماز نخوانده بود و نماز جماعت را که اصولا در عمرش ندیده بود، با خودش فکر کرد که اگر به این مرد روحانی بگویم که من نماز بلد نیستم که خیلی زشت است، بنابراین بدون آنکه توضیحی بدهد، موافقت کرد.

همان شب او تمام اهالی را جمع کرد و برایشان موضوع آمدن پیش نماز را شرح داد و در آخر گفت که قواعد نماز را بلد نیست و پرسید چه کسی از میان شما این قواعد را میداند؟

نگاه های متعجب مردم جواب کدخدا بود.

دست آخر یکی از پیرترین اهالی روستا گفت "تا آنجا که من میدانم برای مسلمان بودن لازم نیست خودت چیزی بلد باشی، کافیست هرکاری که پیش نماز کرد، ما هم تقلید کنیم"

با این راه حل، خیال همه اسوده شد و برای اقامه نماز به سمت مسجد قدیمی حرکت کردند.

مرد روحانی در جلوی صف ایستاد و همه مردم پشت سرش جمع شدند.

آقا دستها را بیخ گوش گذاشت و زمزمه ای کرد، مردم هم دستها را بالا بردند و چون دقیقا نمیدانستند آقا چه گفته است، هرکدام پچ پچی کردند.

آقا دستها را پائین انداخت و بلند گفت الله اکبر، مردم هم ذوق زده از آنکه چیزی را فهمیدند فریاد زدند الله اکبر.

باز آقا زیر لب چیزی خواند، مردم هم زیر لب ناله میکرند.

آقا دستهایش را روی زانو گذاشت و چیزی گفت، مردم هم دستهایشان را روی زانو گذاشتند و ناله ای کردند، آقا دوباره سرپا شد و گفت الله اکبر، مردم هم سرپا شدند و فریاد زدند الله اکبر.

آقا به خاک افتاد و چیزهائی زیرلب گفت، مردم هم روی خاک افتادند و هرکدام زیر لب چیزی را زمزمه کردند.

اقا دو زانو نشست، مردم هم دو زانو نشستند.

در این هنگام پای آقا در میان دو تخته چوب کف زمین گیر کرد و ایشان عربده زدند آآآآآآآآخ، مردم هم ذوق زده فریاد کشیدند آآآآآآآآآآخ.
آخوند در حالی که تلاش میکرد خودش را از این وضعیت خلاص کند، خود را به چپ و راست می انداخت و با دستش تلاش میکرد که لای دو تخته چوب را باز کند، مردم هم خودشان را به چپ و راست خم میکردند و با دستانشان به کف زمین ضربه میزدند.
آخوند فریاد میکشید "خدایا به دادم برس" و مردم هم به دنبال او به درگاه خدا التماس میکردند.
آقا فریاد میکشید "ای انسانهای نفهم مگر کورید و وضعیت را نمیبینید؟"
مردم هم دنبال آقا همین عبارت را فریاد میزدند.
آقا از درد به زمین چنگ میزد و از خدا یاری میخواست، مردم هم به زمین چنگ زدند و از خدا یاری خواستند.
باری بعد از سه چهار دقیقه، آقا توانست خود را خلاص کند و در حالیکه از درد به خود میپیچید، نگاهی به جمعیت کرد و از درد بی هوش شد.
جمعیت هم نگاهی به هم کردند و خود را روی زمین انداختند و آنقدر در آن حالت ماندند تا آخوند به هوش آمد.
آن مرد روحانی چون به این نتیجه رسید که به روستای اشتباهی آمده است، بدون توضیحی روستا را ترک کرد و رفت.
اما از آن تاریخ تا امروز مراسم نماز جماعت در آن روستا برقرار است.
البته مردم چون ذکرهای بین الله اکبرها را متوجه نشده بودند، آنها را نمیگویند، در عوض مراسم انتهای نماز را هرچه با شکوه تر برگزار میکنند و تا امروز دوازده کتاب در مورد فلسفه اعمال آخر نمازشان چاپ کرده اند.
البته انحرافات جزئی از اصول در آن روستا به وجود آمده و در حال حاضر آنها به بیست و دو فرقه تفکیک شده اند، برخی معتقدند برای چنگ زدن بر زمین، کفپوش باید از چوب باشد، برخی معتقدند، چنگ بر هرچیزی جایز است.
برخی معتقدند مدت بیهوشی بعد از نماز را هرچقدر بیشتر کنی به خدا نزدیکتر میشوی و برخی معتقدند مهم کیفیت بیهوشیست نه مدت آن.
باری آنها در جزئیات متفاوتند ولی همه به یک کلیت معتقدند و آن این است که یک عده باید مرجع باشند و بقیه تقلید کنند.
Artmis
Artmis
کاربر ویژه
کاربر ویژه

Posts : 49
امتیازها : 150
تشکرها : 2
Join date : 2010-08-02

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد