مواضيع مماثلة
أفضل 10 أعضاء في هذا المنتدى
Rahesabz | ||||
Admin | ||||
Artmis | ||||
Koorosh- Sabzandish | ||||
2 Khordad | ||||
Masume | ||||
Mohajer | ||||
Azad | ||||
Sahelamvaj | ||||
ulduz21 |
المواضيع الأخيرة
ورود
مقام دانشجو
صفحه 1 از 1
مقام دانشجو
١۶ آذر، روز شهيدان دانشجو فرصت مناسبی است برای آنکه همراه با بزرگداشت شهيدان دانشجو- که به برکت رژيم ترور و اختناق تعدادشان از آن سه تنی که در روز تاريخی ١۶ آذر ١۳۳۲ جان خود را در نخستين جنبش اعتراضی بر ضد رژيم کودتا از دست دادند، اينک به دهها تن میرسد- تجارب مبارزات دانشجويی جمعبندی شود و اين جمعبندی فرا راه مبارزات آينده قرار گيرد. در واقع اين بهترين تجليلی است که میتوان از دانشجويان شهيد کرد. زيرا شهيدان دانشجو جان خود را، گرانبهاترين سرمايه زندگی خود را، قهرمانانه و بیدريغ برای آن ايثار کردند که جنبش را به پيش برانند. اگر مبارزان دانشجو بتوانند با درس گرفتن از مبارزات گذشته، جنبش را گسترش دهند و گام به گام به پيش برانند، پيمان خويش را با پيشتازان شهيد خود به راستی و درستی تجديد کرده اند.
حزب تودۀ ايران، حزب طبقۀ کارگر ايران، که همواره در جنبش دانشجويان ايرانی نقش اساسی و گاه قطعی داشته است، از يک سو از جنبش دانشجويان ايرانی برای نيل به هدفهای صنفی و سياسی خاص آن پشتيبانی میکند و از سوی ديگر جنبش دانشجويان ايرانی را به سود جنبش عمومی ضد امپرياليستی و دمکراتيک مردم ايران، به سود نهضت کارگری ايران تقويت مینمايد. مصطفی بزرگ نيا و مهدی شريعت رضوی تودهای که در کنار احمد قندچی مصدقی با گلوله قزاقان شاه شهيد شدند و هوشنگ تيزابی که راه حزب تودۀ ايران را برگزيد و مانند عدهای از دانشجويان هوادار «مجاهدين خلق» و «چريکهای فدايی خلق» زير شکنجه سازمان امنيت شاه به شهادت رسيد، پيوند حزب تودۀ ايران را با جنبش دانشجويان ايرانی، پيوند دانشجويان تودهای را با سايرين مبارزان دانشجو با خون خود آبياری کرده اند. با پيروزی از آن وظيفه و اين پيوند است که به مناسبت ١۶ آذر، در برابر خاطره تابناک شهيدان دانشجو سر تعظيم فرود میآوريم و در همان حال میکوشيم سهم خود را در جمعبندی تجربه مبارزات گذشته دانشجويی برای گسترش و تعميق مبارزات آينده با بيان برخی نکات در اين زمينه، ادا کنيم.
گسترش روزافزون جنبش دانشجويی در ايران
خصلت ضد امپرياليستی و دمکراتيک جنبش دانشجويی در ايران و سهم مؤثری که اين جنبش در نهضت عمومی ضد امپرياليستی و دمکراتيک مردم داشته، هميشه مايه نگرانی ارتجاع ايران و امپرياليسم پشتيبان وی بوده و نفرت و کينه آنها را نسبت به اين جنبش برانگيخته است. کودتای ۲٨ مرداد ١٣٣۲ فرصت مناسبی برای ارتجاع ايران و امپرياليسم بود که از دانشجويان مبارز ايران انتقام بگيرند و آرزوی ديرينه خود را با سرکوب جنبش دانشجويان ايرانی عملی سازند. به خون کشيدن تظاهرات دانشجويان دانشگاه تهران در ١۶ آذر ١٣٣۲ نخستين ضربه برای نيل به اين هدف بود. ولی بديهی است که رژيم کودتا به اين نخستين ضربه، با وجود سنگينی و خونين بودن آن، اکتفا نکرد. در اين بيست سالی که از رژيم کودتا میگذرد، دانشگاههای ايران عملاً تحت نظارت سازمان امنيت قرار گرفته، بارها اشغال شده و چندين بار و چندين ماه تعطيل گرديده اند، صدها و صدها نفر از دانشجويان از دانشگاهها اخراج شده، به عنوان «مجازات» به خدمت سربازی اعزام گرديده و به زندان افتاده و دهها نفر در برخورد با پليس، زير شکنجه و در ميدانهای اعدام به قتل رسيده اند. رژيم در همان حال اين ترور پليسی را با عوامفريبیهای ابلهانه و گاه زيرکانه نيز همراه ساخته است. ولی اينک پس از بيست سال به جرأت میتوان گفت که رژيم ترور و اختناق در سرکوب و يا جلب جنبش دانشجويان ايرانی با شکست قطعی روبهور شده است، زيرا هم آن ترور و هم اين مردمفريبی به تنهايی نشانه آنست که جنبش دانشجويان ايرانی وجود دارد، و نه فقط وجود دارد، بلکه هم در سطح و هم در عمق به طور روزافزونی گسترش میيابد.
صرفنظر از واکنش رژيم، تظاهر گسترش در سطح را میتوان در تعدد و افزايش اعتراضات و تظاهرات دانشجويان به مناسبتهای مختلف و در فرصتهای گوناگون، در کشانده شدن قشرهای جديدی از دانشجويان به مبارزه، در همگانی شدن مبارزه در تمام دانشگاههای ايران، و تظاهر گسترش در عمق را میتوان از رشد آگاهی قشرهای هر چه وسيعتری از دانشجويان، در عميقتر شدن خصلت ضد امپرياليستی و دمکراتيک مجموعه جنبش، در پختگی شعارها، شيوهها و اقدامها مشاهده کرد. و اگر توجه داشته باشيم که اين گسترش در سطح و در عمق علیرغم تشديد رژيم ترور و اختناق صورت میگيرد، اهميت آن بيشتر میشود. بررسی علل اين تکامل است که میتواند جنبش را باز هم به سطح عالیتری ارتقاء دهد.
رشد آگاهی دانشجويان
آگاهی دانشجويان نسبت به گذشته افزايش يافته و همچنان رو به افزايش است. اين واقعيت را در سه زمينه میتوان مشاهد کرد:
١- رژيم، ترور پليسی را با عوامفريبی و حتا اقدامات معين رفرميستی همراه ساخته است. هدف رژيم آنست که از يک طرف با تهديد و ارعاب و از طرف ديگر با تحبيب و تطميع دانشجويان را يا به سود خود جلب کند و يا لاقل آنها را وادار به سکوت نمايد. ولی رژيم در هر دو زمينه با شکست قطعی روبهرو شده است. ترور پليسی با وجود تلفات و قربانیهای فراوانی که به همراه داشته، نتوانسته است مقاومت دانشجويان را در هم شکند و جنبش دانشجويی را سرکوب کند، و ناباوری به «انقلاب شاه و مردم» در ميان قشرهای هر چه وسيعتری از دانشجويان گسترش میيابد. دانشجويان به سياست ضد ملی و ضد دمکراتيک رژيم بيش از پيش پی میبرند و برای مبارزه بر ضد اين سياست بيش از پيش آمادگی نشان میدهند.
٢- جنبش دانشجويی در ايران، بر انحرافات، کجرویها و اشتباهات در داخل خود غلبه میيابد. تظاهر اين رشد را از جمله در توجه به مبارزه صنفی و انتخاب شعارهای مناسب صنفی، در پيوند دادن مبارزه صنفی و مبارزه سياسی، در انتخاب شعارهای مناسب سياسی، در تلفيق مبارزه مخفی و علنی، در گسترش پيوند با تودههای مردم، در تلاش برای متحد ساختن نيروهای ضد امپرياليستی و ضد ديکتاتوری میتوان مشاهده کرد.
۳- گرايش به افکار سوسياليستی رو به افزايش است. اين گرايش را هم در سطح و هم در عمق میتوان مشاهده کرد. در سطح به اين معنی که سوسياليسم به عنوان تنها راه واقعی برای نيل به تحول بنيادی در جامعه، برای ساختمان جامعهای آزاد و مستقل و فارغ از استثمار، فقر و جهل از طرف قشرهای هر چه وسيعتری از دانشجويان پذيرفته میشود. در عمق به اين معنی که در ميان انواع سوسياليسمی که وجود دارد و عرضه میشود، گرايش به سوسياليسم علمی، گرايش به مارکسيسم- لنينيسم روزافزون است.
پيوند مبارزه صنفی و مبارزه سياسی
پيوند بين مبارزه صنفی و مبارزه سياسی يکی از بغرنجیهای هر جنبش تودهای است، و جنبش دانشجويان ايرانی به نوبه خود با اين بغرنجی مواجه بوده و هست. اگر توجه داشته باشيم که جنبش دانشجويی، مانند هر جنبش تودهای ديگر، از افرادی با درجات گوناگونی از آگاهی سياسی و اجتماعی و يا وابستگیهای گوناگون سياسی و ايدئولوژيک تشکيل میشود، آن وقت مسأله اصلی در اين پيوند آنست که چگونه میتوان اکثريت هر چه وسيعتری از دانشجويان را نه فقط به مبارزه در راه تحقق خواستهای مشترک صنفی، بلکه در عين حال به مبارزه در راه خواستهای مشترک سياسی جلب کرد. به سخن ديگر چگونه میتوان همان خصلت تودهای را که هر مبارز صنفی داراست- و بايد دارا باشد- در مبارزه سياسی نيز حفظ کرد . و اين البته کار سادهای نيست.
حل درست و موفقيتآميز اين مسأله قبل از هر چيز به سطح و درجه رشد مجموعه جنبش و به آگاهی، کاردانی و نيروی پيشاهنگ جنبش وابسته است. به همين جهت در اين زمينه امکان بروز دو انحراف وجود دارد: انحراف راست از جانب کسانی است که مبارزه صنفی را مطلق میکنند و میخواهند جنبش دانشجويی را به مبارزه در راه خواستهای صنفی محدود سازند، و انحراف «چپ» از جانب کسانی است که مبارزه سياسی را مطلق میکنند و میخواهند از جنبش دانشجويی حزب خاص يا ايدئولوژی خاص بسازند. در اينجا البته صحبت بر سر بروز اشتباه در اين هر دو زمينه نيست، که ممکن است در اين يا آن مورد معين از جانب مبارزان دانشجو و حتا پيشاهنگ نيز روی دهد. مسأله بر سر برخورد اصولی به ماهيت، خصلت و وظايف جنبش دانشجويی است که از يک سيستم فکری سرچشمه میگيرد. بر اين اساس است که مظهر انحراف راست معمولاً عناصر سازشکار و وابستگان به رژيم اند و مظهر انحراف «چپ» عناصر و گروهای چپرو و چپنما.
تا همين گذشته نزديک چپروی در جنبش دانشجويان ايرانی انحراف عمده بود. اين انحراف به طور عمده به صورت نفی مبارزه صنفی، نفی استفاده از امکانات علنی و طرح آن شعارهای سياسی که يا فقط پيشاهنگ را جلب میکرد و يا در لحظه و مورد معين اصولاً نامناسب و نادرست بود، بروز میکرد. نتيجه اين بود که اقدام محدود میماند، پيروزی ولو نسبی به دست نمیآمد، تلفات بيش از اندازه بود و گاه به رژيم برای سرکوب خشونتآميز جنبش بهانه میداد.
ولی از چندی پيش با منفرد شدن منظم عناصر منحرف، با تصحيح اشتباه از جانب عناصر اشتباهکار، ولی صادق و با حسن نيت، با تجربهاندوزی از مبارزات گذشته، توجه به مبارزه صنفی و تلفيق ماهرانه مبارزه صنفی با مبارزه سياسی بيش از پيش افزايش میيبد. مبارزان دانشجو بيش از پيش در میيابند که چگونه مبارزه صنفی به افزايش آگاهی تودههای دانشجو، به کشاندن آنها به مبارزات اجتماعی و به تشکل آنها کمک میکند. آنها درمیيابند که چگونه مبارزه صنفی در شرايط ترور و اختناق میتواند به سرعت به مبارزه سياسی تبديل شود و تبديل هم میشود. آنها بيش از پيش لحظه مناسب را برای طرح شعارهای سياسی مناسب و تلفيق آن با شعارهای صنفی مناسب میيابند و از آن با مهارت استفاده میکنند. پيوند دادن اعتراض به خريد اسلحه از آمريکا و بند و بست با کنسرسيوم غارتگر يا خواست لغو جق ثبت کنکور عمومی، اعتراض به شهريههای سرسامآور و طرد سازمان امنيت از ساحت دانشگاه، که در دو سال گذشته صورت گرفت، انعکاسی از اين واقعيت است. درستی و ثمربخشی چنين روش را در گسترش جنبش دانشجويی در مبارزه به خاطر اين خواستها و نظاير آن میتوان مشاهده کرد.
تلفيق مبارزه مخفی و مبارزه علنی
در شرايط ترور و اختناق ضرورت وجود سازمانهای مخفی حتمی است. بدون سازمان مخفی هيچ مبارزهای از پيش نمیرود. در همان حال استفاده از امکانات قانونی و علنی برای پيشبرد مبارزه نيز ترديدناپذير است، زيرا بدون اين استفاده، امکان تماس با تودهها، امکان تجهيز و تشکل و به مبارزه کشاندن تودهها به حداقل تقليل میيابد. و اين مانع گسترش مبارزه است.
نکته ديگر اينکه در شرايط ترور و اختناق سازمانهای مخفی علیالاصول سازمانهای سياسی هستند، چون هرگونه فعاليت علنی از آنها سلب شده است، سازمانهای تودهای بايد علنی باشند چون در غير اين صورت خصلت تودهای خود را از دست میدهند. ولی رژيم ترور و اختناق حتا فعاليت علنی سازمانهای تودهای دمکراتيک را هم تحمل نمیکند. در شرايطی اصولاً هر گونه فعاليت علنی را ممنوع میکند (مانند سالهای پس از کودتای ۲۸ مرداد) و در شرايطی که مجبور میشود، فقط به سازمانهای تودهای ساخته خود و يا تحت کنترل خود اجازه فعاليت علنی میدهد (مانند وضع کنونی) در چنين شرايطی وظيفه سازمانهای سياسی مخفی و مبارزان انقلابی آنست که در عين مبارزه برای تشکيل سازمانهای تودهای علنی، در سازمانهای موجود، ولو آنکه ساخته رژيم و يا تحت کنترل رژيم باشند، فعالانه شرکت کنند و از تمام امکانات اين سازمانها برای دفاع از منافع تودهها، برای آگاه ساختن آنها، برای تجهيز و تشکل آنها و برای جلب آنها به فعاليت انقلابی استفاده کنند.
در جنبش دانشجويی در ايران تا همين گذشته نزديک استفاده از امکانات قانونی و علنی و شرکت در سازمانهای علنی ساخته و يا تحت کنترل رژيم، به عنوان اينکه گويا اين روش انقلابی نيست، رد میشد. ولی با غلبه بر چپروی، اينک به تدريج توجه به استفاده از امکانات قانونی و علنی و تلفيق مبارزه مخفی و علنی افزايش میيابد. توجه به اين مسأله امکانات جديدی را برای گسترش جنبش دانشجويی به وجود آورده و میآورد.
پيوند جنبش دانشجويی با جنبش خلق
جنبش دانشجويی بخشی از جنبش عمومی ضد امپرياليستی و دمکراتيک مردم ايران است. در اين وافعيت ترديدی نيست. ولی با گفتن و تصديق اين واقعيت، مسأله حل نمیشود. جنبش دانشجويی فقط زمانی واقعاً بخشی از جنبش عمومی ضد امپرياليستی و دمکراتيک مردم ايران است که با مبارزه صنفی و سياسی خود به تقويت و پيشرفت جنبش ضد امپرياليستی و دمکراتيک مردم ايران کمک کند. و اين فقط زمانی ممکن است که مبارزه صنفی و سياسی جنش دانشجويی با منافع و مصالح جنبش ضد امپرياليستی و دمکراتيک مردم ايران منطبق باشد، که جنبش دانشجويی از خواستها و مبارزات ساير طبقات و قشرهای ضد امپرياليست و دمکراتيک پشتيبانی کند و بتواند متقابلاًً پشتيباتی طبقات و قشرهای ضد امپرياليست و دمکراتيک را از خواستها و مبارزات خود جلب نمايد. به سخن ديگر، فقط حفظ و تحکيم و گسترش پيوند جنبش دانشجويی با جنبش خلق است که میتواند هم برای حفظ و تعميق خصلت ضد امپرياليستی و دمکراتيک جنبش دانشجويی و هم برای پيروزی مبارزه صنفی و سياسی جنبش دانشجويی تضمين جدی و واقعی باشد. علاوه بر اين اگر درست است که تأمين رهبری طبقه کارگر در جنبش ضد امپرياليستی و دمکراتيک ضامن پيروزی نهايی و قطعی جنبش و تعيين کننده تکامل آتی جنبش به سوی سوسياليسم است، آن وقت جنبش دانشجويی نيز به عنوان بخشی از جنبش عمومی ضد امپرياليستی و دمکراتيک مردم ايران میبايد رهبری طبقه کارگر را بپذيرد و برای تحکيم پيوند با جنبش کارگری بکوشد.
در گذشته ضمن اينکه در لزوم پيوند جنبش دانشجويی با جنبش خلق ابراز ترديد میشد، ولی بروز برخی پديدههای انحرافی، منفی و ناسالم عملاً اين پيوند را در خطر سستی قرار میداد. طرح شعارها و دست زدن به اقداماتی که نمیتوانست پشتيبانی خلق را جلب کند و اصولاً عدم توجه کافی به جلب و پشتيبانی خلق از جنبش دانشجويی، عدم توجه کافی به پشتيبانی عملی از مبارزات طبقات و قشرهای مختلف مردم، اغراق در «رسالت تاريخی» جنبش دانشجويی تا حد نفی نقش رهبری طبقه کارگر از جمله تظاهرات بروز اين پديدهها و از جمله عوامل بروز اين خطر بود.
ولی قبل از هر چيز تجربه به مبارزان دانشجو اثرات شگفتانگيز پيوند جنبش دانشجويی با جنبش خلق را نشان داد، که بهترين نمونه آن اعتصاب و تظاهرات چند روزه در تهران در سال ١٣۴٨ عليه گرانی بليط اتوبوس بود. در اين اعتصاب و تظاهر، مبارزه دانشجويان و ساير قشرهای مردم به معنی واقعی کلمه در هم آميخت و نتيجه آن يک جنبش همگانی بود که تا آن تاريخ نظير نداشت. اينکه اين جنبش علیرغم ترور پليسی پيروز هم شد، دليل ديگری بر تأييد اين واقعيت بود که در برابر جنبش همگانی و متحد خلق هيچ نيرويی قادر به مقاومت نيست.
براساس همين تجربيات و با غلبه بر پديدههای منفی است که پيوند جنبش دانشجويی با جنبش خلق بيش از پيش تحکيم میشود و مبارزان دانشجو با در خدمت خلق قراردادن جنبش دانشجويی، با قبول تقش رهبری طبقه کارگر در جنبش ضد امپرياليستی و دمکراتيک، هم جنبش دانشجويی را تقويت میکنند و به پيش میرانند و هم سهم شايسته خود را در جنبش ضد امپرياليستی و دمکراتيک مردم ايران ادا میکنند.
اتحاد نيروهای ضد امپرياليستی و ضد ديکتاتوری
تشتت فکری و تفرقه سازمانی بين نيروهای ضد امپرياليستی و ضد ديکتاتوری انعکاس خود را در جنبش دانشجويی نيز يافته است، و جز اين هم نمیتواند باشد. حتا گاه- به دلايل معين- اين تشتت و تفرقه در جنبش دانشجويی آشکارتر و شديدتر به چشم میخورد. آن عواملی که در بروز اين تشتت و تفرقه و حفظ آن دخالت دارند، يعنی ضعف عمومی جنبش، ضعف عمومی حزب طبقه کارگر، ضعف عمومی سازمانهای اپوزيسيون غيرپرولتری، فقدان آزادیهای دمکراتيک، فعاليت خرابکارانه و نفاقافکنانه امپرياليسم و ارتجاع، آنتیکمونيسم و غيره، در جنبش دانشجويی هم دست اندر کارند.
اينکه اين تشتت و تفرقه تا چه حد برای جنبش دانشجويی زيانبخش است- و تاکنون چه لطماتی به جنبش زده است- و اينکه شرط اساسی هر موفقيت و پيشرفت واقعی تأمين اتحاد تمام نيروهای ضد امپرياليستی و ضد ديکتاتوری در جنبش دانشجويی است، نيازی به تأکيد ندارد. در برخورد با اين واقعيت است که تلاش اميدبخشی از جانب مبارزان صديق و آگاه دانشجو برای تأمين اتحاد در داخل جنبش دانشجويی صورت میگيرد. و اگر درست است که پديدههای منفی و مثبت در يک بخش از جنبش میتواند به بخشهای ديگر جنبش نيز منتقل گردد و اثرات خود را در ساير بخشها نيز باقی گذارد، آن وقت تلاش برای اتحاد نيروهای ضد امپرياليستی و ضد ديکتاتوری در داخل جنبش دانشجويی و موفقيت در اين زمينه میتواند منشأ آثار مثبت در همين زمينه در ساير بخشها و در مجموعه جنبش ضد امپرياليستی و دمکراتيک مردم ايران گردد.
جنبش دانشجويی در ايران راه خود را به پيش میگشايد*
براساس اين بررسی کوتاه میتوان به اين نتيجه رسيد که جنبش دانشجويی در ايران به رغم ترور پليسی و عوامفريبیهای رژيم و با وجود مشکلات عينی و ذهنی که در برابر خود داشته و دارد، گسترش میيابد و وارد مرحله کيفی نوينی میشود. روشن است که برای مقابله با ترور پليسی، برای افشاء عوامفريبیهای رژيم، برای غلبه بر مشکلات عينی و ذهنی، برای از بين بردن تمام آثار پديدهها، افکار و اعمال منفی در داخل جنبش دانشجويی هنوز بايد تلاش فراوانی کرد. ولی آنچه در اين مرحله مهم است اين واقعيت است که جنبش دانشجويی در ايران در پيج و خم مبارزه راه خود را به پيش میگشايد، هر روز نيروی بيشتری میگيرد و به سطح عالیتری ارتقاء میيابد.
دانشجويان آگاه و مترقی- و در نخستين صفوف آنها دانشجويان تودهای- همانطور که تاکنون، به عنوان عامل ذهنی، نقش اساسی در اين راهگشايی داشته اند، در آينده نيز به مبارزه اصولی، پيگير و فداکارانه خود برای پيشرفت جنبش دانشجويی ايرانی ادامه خواهند داد
حزب تودۀ ايران، حزب طبقۀ کارگر ايران، که همواره در جنبش دانشجويان ايرانی نقش اساسی و گاه قطعی داشته است، از يک سو از جنبش دانشجويان ايرانی برای نيل به هدفهای صنفی و سياسی خاص آن پشتيبانی میکند و از سوی ديگر جنبش دانشجويان ايرانی را به سود جنبش عمومی ضد امپرياليستی و دمکراتيک مردم ايران، به سود نهضت کارگری ايران تقويت مینمايد. مصطفی بزرگ نيا و مهدی شريعت رضوی تودهای که در کنار احمد قندچی مصدقی با گلوله قزاقان شاه شهيد شدند و هوشنگ تيزابی که راه حزب تودۀ ايران را برگزيد و مانند عدهای از دانشجويان هوادار «مجاهدين خلق» و «چريکهای فدايی خلق» زير شکنجه سازمان امنيت شاه به شهادت رسيد، پيوند حزب تودۀ ايران را با جنبش دانشجويان ايرانی، پيوند دانشجويان تودهای را با سايرين مبارزان دانشجو با خون خود آبياری کرده اند. با پيروزی از آن وظيفه و اين پيوند است که به مناسبت ١۶ آذر، در برابر خاطره تابناک شهيدان دانشجو سر تعظيم فرود میآوريم و در همان حال میکوشيم سهم خود را در جمعبندی تجربه مبارزات گذشته دانشجويی برای گسترش و تعميق مبارزات آينده با بيان برخی نکات در اين زمينه، ادا کنيم.
گسترش روزافزون جنبش دانشجويی در ايران
خصلت ضد امپرياليستی و دمکراتيک جنبش دانشجويی در ايران و سهم مؤثری که اين جنبش در نهضت عمومی ضد امپرياليستی و دمکراتيک مردم داشته، هميشه مايه نگرانی ارتجاع ايران و امپرياليسم پشتيبان وی بوده و نفرت و کينه آنها را نسبت به اين جنبش برانگيخته است. کودتای ۲٨ مرداد ١٣٣۲ فرصت مناسبی برای ارتجاع ايران و امپرياليسم بود که از دانشجويان مبارز ايران انتقام بگيرند و آرزوی ديرينه خود را با سرکوب جنبش دانشجويان ايرانی عملی سازند. به خون کشيدن تظاهرات دانشجويان دانشگاه تهران در ١۶ آذر ١٣٣۲ نخستين ضربه برای نيل به اين هدف بود. ولی بديهی است که رژيم کودتا به اين نخستين ضربه، با وجود سنگينی و خونين بودن آن، اکتفا نکرد. در اين بيست سالی که از رژيم کودتا میگذرد، دانشگاههای ايران عملاً تحت نظارت سازمان امنيت قرار گرفته، بارها اشغال شده و چندين بار و چندين ماه تعطيل گرديده اند، صدها و صدها نفر از دانشجويان از دانشگاهها اخراج شده، به عنوان «مجازات» به خدمت سربازی اعزام گرديده و به زندان افتاده و دهها نفر در برخورد با پليس، زير شکنجه و در ميدانهای اعدام به قتل رسيده اند. رژيم در همان حال اين ترور پليسی را با عوامفريبیهای ابلهانه و گاه زيرکانه نيز همراه ساخته است. ولی اينک پس از بيست سال به جرأت میتوان گفت که رژيم ترور و اختناق در سرکوب و يا جلب جنبش دانشجويان ايرانی با شکست قطعی روبهور شده است، زيرا هم آن ترور و هم اين مردمفريبی به تنهايی نشانه آنست که جنبش دانشجويان ايرانی وجود دارد، و نه فقط وجود دارد، بلکه هم در سطح و هم در عمق به طور روزافزونی گسترش میيابد.
صرفنظر از واکنش رژيم، تظاهر گسترش در سطح را میتوان در تعدد و افزايش اعتراضات و تظاهرات دانشجويان به مناسبتهای مختلف و در فرصتهای گوناگون، در کشانده شدن قشرهای جديدی از دانشجويان به مبارزه، در همگانی شدن مبارزه در تمام دانشگاههای ايران، و تظاهر گسترش در عمق را میتوان از رشد آگاهی قشرهای هر چه وسيعتری از دانشجويان، در عميقتر شدن خصلت ضد امپرياليستی و دمکراتيک مجموعه جنبش، در پختگی شعارها، شيوهها و اقدامها مشاهده کرد. و اگر توجه داشته باشيم که اين گسترش در سطح و در عمق علیرغم تشديد رژيم ترور و اختناق صورت میگيرد، اهميت آن بيشتر میشود. بررسی علل اين تکامل است که میتواند جنبش را باز هم به سطح عالیتری ارتقاء دهد.
رشد آگاهی دانشجويان
آگاهی دانشجويان نسبت به گذشته افزايش يافته و همچنان رو به افزايش است. اين واقعيت را در سه زمينه میتوان مشاهد کرد:
١- رژيم، ترور پليسی را با عوامفريبی و حتا اقدامات معين رفرميستی همراه ساخته است. هدف رژيم آنست که از يک طرف با تهديد و ارعاب و از طرف ديگر با تحبيب و تطميع دانشجويان را يا به سود خود جلب کند و يا لاقل آنها را وادار به سکوت نمايد. ولی رژيم در هر دو زمينه با شکست قطعی روبهرو شده است. ترور پليسی با وجود تلفات و قربانیهای فراوانی که به همراه داشته، نتوانسته است مقاومت دانشجويان را در هم شکند و جنبش دانشجويی را سرکوب کند، و ناباوری به «انقلاب شاه و مردم» در ميان قشرهای هر چه وسيعتری از دانشجويان گسترش میيابد. دانشجويان به سياست ضد ملی و ضد دمکراتيک رژيم بيش از پيش پی میبرند و برای مبارزه بر ضد اين سياست بيش از پيش آمادگی نشان میدهند.
٢- جنبش دانشجويی در ايران، بر انحرافات، کجرویها و اشتباهات در داخل خود غلبه میيابد. تظاهر اين رشد را از جمله در توجه به مبارزه صنفی و انتخاب شعارهای مناسب صنفی، در پيوند دادن مبارزه صنفی و مبارزه سياسی، در انتخاب شعارهای مناسب سياسی، در تلفيق مبارزه مخفی و علنی، در گسترش پيوند با تودههای مردم، در تلاش برای متحد ساختن نيروهای ضد امپرياليستی و ضد ديکتاتوری میتوان مشاهده کرد.
۳- گرايش به افکار سوسياليستی رو به افزايش است. اين گرايش را هم در سطح و هم در عمق میتوان مشاهده کرد. در سطح به اين معنی که سوسياليسم به عنوان تنها راه واقعی برای نيل به تحول بنيادی در جامعه، برای ساختمان جامعهای آزاد و مستقل و فارغ از استثمار، فقر و جهل از طرف قشرهای هر چه وسيعتری از دانشجويان پذيرفته میشود. در عمق به اين معنی که در ميان انواع سوسياليسمی که وجود دارد و عرضه میشود، گرايش به سوسياليسم علمی، گرايش به مارکسيسم- لنينيسم روزافزون است.
پيوند مبارزه صنفی و مبارزه سياسی
پيوند بين مبارزه صنفی و مبارزه سياسی يکی از بغرنجیهای هر جنبش تودهای است، و جنبش دانشجويان ايرانی به نوبه خود با اين بغرنجی مواجه بوده و هست. اگر توجه داشته باشيم که جنبش دانشجويی، مانند هر جنبش تودهای ديگر، از افرادی با درجات گوناگونی از آگاهی سياسی و اجتماعی و يا وابستگیهای گوناگون سياسی و ايدئولوژيک تشکيل میشود، آن وقت مسأله اصلی در اين پيوند آنست که چگونه میتوان اکثريت هر چه وسيعتری از دانشجويان را نه فقط به مبارزه در راه تحقق خواستهای مشترک صنفی، بلکه در عين حال به مبارزه در راه خواستهای مشترک سياسی جلب کرد. به سخن ديگر چگونه میتوان همان خصلت تودهای را که هر مبارز صنفی داراست- و بايد دارا باشد- در مبارزه سياسی نيز حفظ کرد . و اين البته کار سادهای نيست.
حل درست و موفقيتآميز اين مسأله قبل از هر چيز به سطح و درجه رشد مجموعه جنبش و به آگاهی، کاردانی و نيروی پيشاهنگ جنبش وابسته است. به همين جهت در اين زمينه امکان بروز دو انحراف وجود دارد: انحراف راست از جانب کسانی است که مبارزه صنفی را مطلق میکنند و میخواهند جنبش دانشجويی را به مبارزه در راه خواستهای صنفی محدود سازند، و انحراف «چپ» از جانب کسانی است که مبارزه سياسی را مطلق میکنند و میخواهند از جنبش دانشجويی حزب خاص يا ايدئولوژی خاص بسازند. در اينجا البته صحبت بر سر بروز اشتباه در اين هر دو زمينه نيست، که ممکن است در اين يا آن مورد معين از جانب مبارزان دانشجو و حتا پيشاهنگ نيز روی دهد. مسأله بر سر برخورد اصولی به ماهيت، خصلت و وظايف جنبش دانشجويی است که از يک سيستم فکری سرچشمه میگيرد. بر اين اساس است که مظهر انحراف راست معمولاً عناصر سازشکار و وابستگان به رژيم اند و مظهر انحراف «چپ» عناصر و گروهای چپرو و چپنما.
تا همين گذشته نزديک چپروی در جنبش دانشجويان ايرانی انحراف عمده بود. اين انحراف به طور عمده به صورت نفی مبارزه صنفی، نفی استفاده از امکانات علنی و طرح آن شعارهای سياسی که يا فقط پيشاهنگ را جلب میکرد و يا در لحظه و مورد معين اصولاً نامناسب و نادرست بود، بروز میکرد. نتيجه اين بود که اقدام محدود میماند، پيروزی ولو نسبی به دست نمیآمد، تلفات بيش از اندازه بود و گاه به رژيم برای سرکوب خشونتآميز جنبش بهانه میداد.
ولی از چندی پيش با منفرد شدن منظم عناصر منحرف، با تصحيح اشتباه از جانب عناصر اشتباهکار، ولی صادق و با حسن نيت، با تجربهاندوزی از مبارزات گذشته، توجه به مبارزه صنفی و تلفيق ماهرانه مبارزه صنفی با مبارزه سياسی بيش از پيش افزايش میيبد. مبارزان دانشجو بيش از پيش در میيابند که چگونه مبارزه صنفی به افزايش آگاهی تودههای دانشجو، به کشاندن آنها به مبارزات اجتماعی و به تشکل آنها کمک میکند. آنها درمیيابند که چگونه مبارزه صنفی در شرايط ترور و اختناق میتواند به سرعت به مبارزه سياسی تبديل شود و تبديل هم میشود. آنها بيش از پيش لحظه مناسب را برای طرح شعارهای سياسی مناسب و تلفيق آن با شعارهای صنفی مناسب میيابند و از آن با مهارت استفاده میکنند. پيوند دادن اعتراض به خريد اسلحه از آمريکا و بند و بست با کنسرسيوم غارتگر يا خواست لغو جق ثبت کنکور عمومی، اعتراض به شهريههای سرسامآور و طرد سازمان امنيت از ساحت دانشگاه، که در دو سال گذشته صورت گرفت، انعکاسی از اين واقعيت است. درستی و ثمربخشی چنين روش را در گسترش جنبش دانشجويی در مبارزه به خاطر اين خواستها و نظاير آن میتوان مشاهده کرد.
تلفيق مبارزه مخفی و مبارزه علنی
در شرايط ترور و اختناق ضرورت وجود سازمانهای مخفی حتمی است. بدون سازمان مخفی هيچ مبارزهای از پيش نمیرود. در همان حال استفاده از امکانات قانونی و علنی برای پيشبرد مبارزه نيز ترديدناپذير است، زيرا بدون اين استفاده، امکان تماس با تودهها، امکان تجهيز و تشکل و به مبارزه کشاندن تودهها به حداقل تقليل میيابد. و اين مانع گسترش مبارزه است.
نکته ديگر اينکه در شرايط ترور و اختناق سازمانهای مخفی علیالاصول سازمانهای سياسی هستند، چون هرگونه فعاليت علنی از آنها سلب شده است، سازمانهای تودهای بايد علنی باشند چون در غير اين صورت خصلت تودهای خود را از دست میدهند. ولی رژيم ترور و اختناق حتا فعاليت علنی سازمانهای تودهای دمکراتيک را هم تحمل نمیکند. در شرايطی اصولاً هر گونه فعاليت علنی را ممنوع میکند (مانند سالهای پس از کودتای ۲۸ مرداد) و در شرايطی که مجبور میشود، فقط به سازمانهای تودهای ساخته خود و يا تحت کنترل خود اجازه فعاليت علنی میدهد (مانند وضع کنونی) در چنين شرايطی وظيفه سازمانهای سياسی مخفی و مبارزان انقلابی آنست که در عين مبارزه برای تشکيل سازمانهای تودهای علنی، در سازمانهای موجود، ولو آنکه ساخته رژيم و يا تحت کنترل رژيم باشند، فعالانه شرکت کنند و از تمام امکانات اين سازمانها برای دفاع از منافع تودهها، برای آگاه ساختن آنها، برای تجهيز و تشکل آنها و برای جلب آنها به فعاليت انقلابی استفاده کنند.
در جنبش دانشجويی در ايران تا همين گذشته نزديک استفاده از امکانات قانونی و علنی و شرکت در سازمانهای علنی ساخته و يا تحت کنترل رژيم، به عنوان اينکه گويا اين روش انقلابی نيست، رد میشد. ولی با غلبه بر چپروی، اينک به تدريج توجه به استفاده از امکانات قانونی و علنی و تلفيق مبارزه مخفی و علنی افزايش میيابد. توجه به اين مسأله امکانات جديدی را برای گسترش جنبش دانشجويی به وجود آورده و میآورد.
پيوند جنبش دانشجويی با جنبش خلق
جنبش دانشجويی بخشی از جنبش عمومی ضد امپرياليستی و دمکراتيک مردم ايران است. در اين وافعيت ترديدی نيست. ولی با گفتن و تصديق اين واقعيت، مسأله حل نمیشود. جنبش دانشجويی فقط زمانی واقعاً بخشی از جنبش عمومی ضد امپرياليستی و دمکراتيک مردم ايران است که با مبارزه صنفی و سياسی خود به تقويت و پيشرفت جنبش ضد امپرياليستی و دمکراتيک مردم ايران کمک کند. و اين فقط زمانی ممکن است که مبارزه صنفی و سياسی جنش دانشجويی با منافع و مصالح جنبش ضد امپرياليستی و دمکراتيک مردم ايران منطبق باشد، که جنبش دانشجويی از خواستها و مبارزات ساير طبقات و قشرهای ضد امپرياليست و دمکراتيک پشتيبانی کند و بتواند متقابلاًً پشتيباتی طبقات و قشرهای ضد امپرياليست و دمکراتيک را از خواستها و مبارزات خود جلب نمايد. به سخن ديگر، فقط حفظ و تحکيم و گسترش پيوند جنبش دانشجويی با جنبش خلق است که میتواند هم برای حفظ و تعميق خصلت ضد امپرياليستی و دمکراتيک جنبش دانشجويی و هم برای پيروزی مبارزه صنفی و سياسی جنبش دانشجويی تضمين جدی و واقعی باشد. علاوه بر اين اگر درست است که تأمين رهبری طبقه کارگر در جنبش ضد امپرياليستی و دمکراتيک ضامن پيروزی نهايی و قطعی جنبش و تعيين کننده تکامل آتی جنبش به سوی سوسياليسم است، آن وقت جنبش دانشجويی نيز به عنوان بخشی از جنبش عمومی ضد امپرياليستی و دمکراتيک مردم ايران میبايد رهبری طبقه کارگر را بپذيرد و برای تحکيم پيوند با جنبش کارگری بکوشد.
در گذشته ضمن اينکه در لزوم پيوند جنبش دانشجويی با جنبش خلق ابراز ترديد میشد، ولی بروز برخی پديدههای انحرافی، منفی و ناسالم عملاً اين پيوند را در خطر سستی قرار میداد. طرح شعارها و دست زدن به اقداماتی که نمیتوانست پشتيبانی خلق را جلب کند و اصولاً عدم توجه کافی به جلب و پشتيبانی خلق از جنبش دانشجويی، عدم توجه کافی به پشتيبانی عملی از مبارزات طبقات و قشرهای مختلف مردم، اغراق در «رسالت تاريخی» جنبش دانشجويی تا حد نفی نقش رهبری طبقه کارگر از جمله تظاهرات بروز اين پديدهها و از جمله عوامل بروز اين خطر بود.
ولی قبل از هر چيز تجربه به مبارزان دانشجو اثرات شگفتانگيز پيوند جنبش دانشجويی با جنبش خلق را نشان داد، که بهترين نمونه آن اعتصاب و تظاهرات چند روزه در تهران در سال ١٣۴٨ عليه گرانی بليط اتوبوس بود. در اين اعتصاب و تظاهر، مبارزه دانشجويان و ساير قشرهای مردم به معنی واقعی کلمه در هم آميخت و نتيجه آن يک جنبش همگانی بود که تا آن تاريخ نظير نداشت. اينکه اين جنبش علیرغم ترور پليسی پيروز هم شد، دليل ديگری بر تأييد اين واقعيت بود که در برابر جنبش همگانی و متحد خلق هيچ نيرويی قادر به مقاومت نيست.
براساس همين تجربيات و با غلبه بر پديدههای منفی است که پيوند جنبش دانشجويی با جنبش خلق بيش از پيش تحکيم میشود و مبارزان دانشجو با در خدمت خلق قراردادن جنبش دانشجويی، با قبول تقش رهبری طبقه کارگر در جنبش ضد امپرياليستی و دمکراتيک، هم جنبش دانشجويی را تقويت میکنند و به پيش میرانند و هم سهم شايسته خود را در جنبش ضد امپرياليستی و دمکراتيک مردم ايران ادا میکنند.
اتحاد نيروهای ضد امپرياليستی و ضد ديکتاتوری
تشتت فکری و تفرقه سازمانی بين نيروهای ضد امپرياليستی و ضد ديکتاتوری انعکاس خود را در جنبش دانشجويی نيز يافته است، و جز اين هم نمیتواند باشد. حتا گاه- به دلايل معين- اين تشتت و تفرقه در جنبش دانشجويی آشکارتر و شديدتر به چشم میخورد. آن عواملی که در بروز اين تشتت و تفرقه و حفظ آن دخالت دارند، يعنی ضعف عمومی جنبش، ضعف عمومی حزب طبقه کارگر، ضعف عمومی سازمانهای اپوزيسيون غيرپرولتری، فقدان آزادیهای دمکراتيک، فعاليت خرابکارانه و نفاقافکنانه امپرياليسم و ارتجاع، آنتیکمونيسم و غيره، در جنبش دانشجويی هم دست اندر کارند.
اينکه اين تشتت و تفرقه تا چه حد برای جنبش دانشجويی زيانبخش است- و تاکنون چه لطماتی به جنبش زده است- و اينکه شرط اساسی هر موفقيت و پيشرفت واقعی تأمين اتحاد تمام نيروهای ضد امپرياليستی و ضد ديکتاتوری در جنبش دانشجويی است، نيازی به تأکيد ندارد. در برخورد با اين واقعيت است که تلاش اميدبخشی از جانب مبارزان صديق و آگاه دانشجو برای تأمين اتحاد در داخل جنبش دانشجويی صورت میگيرد. و اگر درست است که پديدههای منفی و مثبت در يک بخش از جنبش میتواند به بخشهای ديگر جنبش نيز منتقل گردد و اثرات خود را در ساير بخشها نيز باقی گذارد، آن وقت تلاش برای اتحاد نيروهای ضد امپرياليستی و ضد ديکتاتوری در داخل جنبش دانشجويی و موفقيت در اين زمينه میتواند منشأ آثار مثبت در همين زمينه در ساير بخشها و در مجموعه جنبش ضد امپرياليستی و دمکراتيک مردم ايران گردد.
جنبش دانشجويی در ايران راه خود را به پيش میگشايد*
براساس اين بررسی کوتاه میتوان به اين نتيجه رسيد که جنبش دانشجويی در ايران به رغم ترور پليسی و عوامفريبیهای رژيم و با وجود مشکلات عينی و ذهنی که در برابر خود داشته و دارد، گسترش میيابد و وارد مرحله کيفی نوينی میشود. روشن است که برای مقابله با ترور پليسی، برای افشاء عوامفريبیهای رژيم، برای غلبه بر مشکلات عينی و ذهنی، برای از بين بردن تمام آثار پديدهها، افکار و اعمال منفی در داخل جنبش دانشجويی هنوز بايد تلاش فراوانی کرد. ولی آنچه در اين مرحله مهم است اين واقعيت است که جنبش دانشجويی در ايران در پيج و خم مبارزه راه خود را به پيش میگشايد، هر روز نيروی بيشتری میگيرد و به سطح عالیتری ارتقاء میيابد.
دانشجويان آگاه و مترقی- و در نخستين صفوف آنها دانشجويان تودهای- همانطور که تاکنون، به عنوان عامل ذهنی، نقش اساسی در اين راهگشايی داشته اند، در آينده نيز به مبارزه اصولی، پيگير و فداکارانه خود برای پيشرفت جنبش دانشجويی ايرانی ادامه خواهند داد
Admin- مدیر سایت
- Posts : 68
امتیازها : 374
تشکرها : 7
Join date : 2010-07-12
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
الأحد مارس 06, 2011 9:44 pm من طرف Koorosh- Sabzandish
» خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵
السبت مارس 05, 2011 4:12 pm من طرف 2 Khordad
» پيشتازان انديشه دموكراسي(1)
الجمعة ديسمبر 31, 2010 5:09 pm من طرف Koorosh- Sabzandish
» !هرگز نخواب دکتر
الجمعة ديسمبر 31, 2010 5:03 pm من طرف Koorosh- Sabzandish
» ...در این کشور همە خواب می بینند
الثلاثاء ديسمبر 28, 2010 12:35 pm من طرف Mohajer
» از پلکان حرام که نمیشود به بام سعادت حلال رسید
الثلاثاء ديسمبر 28, 2010 6:31 am من طرف Sahelamvaj
» متن کامل شعر "مرغ سحر ناله سر مکن"_همای مستان
السبت ديسمبر 18, 2010 6:54 pm من طرف Artmis
» تو و خداوند
السبت ديسمبر 18, 2010 6:12 pm من طرف Artmis
» دکتر عبدالعلی گویا
السبت ديسمبر 18, 2010 11:08 am من طرف 2 Khordad
» آه ای یاران بفریادم رسید
الجمعة ديسمبر 17, 2010 9:30 pm من طرف Koorosh- Sabzandish
» چرا جلال طالباني حكم اعدام «صدام» را امضا نكرد؟
الجمعة ديسمبر 17, 2010 6:21 pm من طرف Rahesabz
» درس بابا از آقای پور عباس
الجمعة ديسمبر 17, 2010 12:49 pm من طرف Sahelamvaj
» ... قصه محلّل و
الخميس ديسمبر 16, 2010 7:32 pm من طرف Sahelamvaj
» ...روزهای محرم
الخميس ديسمبر 16, 2010 7:24 pm من طرف 2 Khordad
» دنیا بهخاطر رفتاری که با وزیر خود میکنیم، به ما میخندد
الثلاثاء ديسمبر 14, 2010 4:51 pm من طرف Admin
» نیمه انسان و نیمه گرگ
الثلاثاء ديسمبر 14, 2010 8:07 am من طرف Koorosh- Sabzandish
» جنگ اراده ها را ما برده ایم و خواهیم برد
الثلاثاء ديسمبر 14, 2010 7:45 am من طرف Koorosh- Sabzandish
» تعریف فقر از دکتر علی شریعتی
الثلاثاء ديسمبر 14, 2010 5:32 am من طرف Sahelamvaj
» چه کسی باور میکند اینان دوستداران انقلاب هستند؟
الإثنين ديسمبر 13, 2010 4:47 pm من طرف 2 Khordad
» ای خدای کعبه - دکتر علی شریعتی
الإثنين ديسمبر 13, 2010 12:41 pm من طرف Artmis