أفضل 10 أعضاء في هذا المنتدى
Rahesabz | ||||
Admin | ||||
Artmis | ||||
Koorosh- Sabzandish | ||||
2 Khordad | ||||
Masume | ||||
Mohajer | ||||
Azad | ||||
Sahelamvaj | ||||
ulduz21 |
المواضيع الأخيرة
ورود
مختار عبرت بود نه آرمان
انجمن اسلامی :: گوناگون :: دین و اندیشه
صفحه 1 از 1
مختار عبرت بود نه آرمان
شخصیت مختار در کتب تاریخی و اعتقادی شیعه، شخصیت متناقضی است. برخی او را رد و برخی هم او را تایید کردهاند. اتهامات مختلفی هم به او زده شده. به عنوان مثال فرقه کیسانیه را به او نسبت دادهاند و یا اینکه گفتهاند قیام او مورد تایید امام زین العابدین نبود، اما در مقابل بعضی علمای شیعه با ذکر دلائلی به این اتهامات پاسخ دادهاند. البته میشود گفت که تقریبا عموم علمای معاصر شیعه، نگاهشان به مختار مثبت بوده است.
مثلا مرحوم علامه شعرانی در پاسخ به این شبهه که چرا مختار برای قیام از امام زین العابدین اجازه نگرفت و خود را به محمد حنفیه منتسب کرد، گفته است که شرایط آن روز امام سجاد دقیقا مشابه شرایط امام زمان بوده و ایشان اصلا نمیتوانستند فعالیت آشکار سیاسی داشته باشند. برخی هم اعتقاد دارند که در حقیقت مختار برای محافظت از جان امام سجاد، قیام خود را به محمد حنفیه نسبت داده بود. فراموش نکنیم که امام زین العابدین و امام محمدباقر (ع) بر مختار رحمت فرستادهاند، وقتی امام معصوم میگوید خدا مختار را رحمت کند، آیا تعارف میکند؟! اما جدای از همه این نگاههای متناقض، در ماجرای قیام مختار عبرتهایی وجود دارد که قطعا برای امروز ما مفید است.
شیعه و کنار آمدن با قاتلان امام معصوم!
در برخی از کتب تاریخی که به قیام مختار اشاره کردهاند، حکایت عجیبی از دشمنی و مخالفت برخی افراد شیعه با مختار دیده میشود. شیخ عباس قمی در «نفس المهموم» که علامه شعرانی آنرا ترجمه کرده، اسم برخی از این شیعیان را آورده است. بر اساس این کتاب، این شیعیان، به علت مخالفت با مختار، راضی شده بودند که در کنار شمر بن ذیالجوشن بایستند و با مختار بجنگند! تصور کنید شیعیانی را که نه تنها به یاری امام حسین (ع) نرفتند، بلکه حتی در کنار قاتل او ایستادند!
اهمیت وقت شناسی و عمل به موقع
یکی از عبرتهای قیام کربلا و ماجرای مختار، اهمیت وقت شناسی است. قیام توابین و انتقام از قاتلان شهدای کربلا اقدام خوبی بود که شادی اهل بیت را هم به دنبال داشت، اما این قیام زمانی اتفاق افتاد که دیگر کار از کار گذشته بود. خون امام معصوم بر زمین ریخته شده و سر او بر بالای نی رفته بود.
به همین خاطر امروز، خیلی بیشتر از آنکه درباره قیام توابین و پیروزی آنها حرف بزنیم، درباره حادثه عاشورا و شهادت امام حسین و یاران باوفایش صحبت میکنیم و بر مظلومیت آنها گریه میکنیم. چرا که اگر شیعیان آنروز وقت شناس بودند، دیگر کار به انتقام از قاتلان امام حسین نمیکشید! البته منظورم شخص مختار نیست، چون مختار زمان حادثه کربلا در زندان ابن زیاد گرفتار بود، منظورم شیعیانی است که بعدها قیام توابین را به راه انداختند.
سکوت خواص!
سریال مختارنامه، با همه اشکالات و ضعفهایش، خیلی خوب توانست گوشهای از مظلومیت اهل بیت و شرایط آن روز کوفه را به ما نشان دهد. وقتی در قسمت هفتم، سکوت و کنار کشیدن بزرگان شیعه و خیانت کوفیان را به جناب مسلم دیدم، یک لحظه شک کردم. با وجود آنکه بارها و بارها حکایت تنهایی و غربت و مظلومیت مسلم را شنیده بودم، اما این تصاویر فکرم را مشغول کرد. با خودم گفتم آیا امکان دارد درباره خیانت و بیوفایی کوفیان کمی غلو کرده باشیم؟! مگر میشود همه آن جماعتی که تا ساعاتی پیش اطراف مسلم بودند، یکدفعه او را تنها گذاشته باشند؟
این فقط یک سوال و درگیری ذهنی درباره شخصیت مردم کوفه بود، نه اینکه تنهایی مسلم را باور نداشته باشم. به سراغ نهج البلاغه رفتم. خطبه نود و ششم و جوابم را همانجا گرفتم. امیرالمومنین چه مظلومانه، بیوفایی و نامردی کوفیان را تعبیر میکند، تا جایی که میگوید کاش معاویه یک نفر از یارانش را با ده نفر از شما مبادله میکرد!:
«بدانید به خدایى که جانم در دست قدرت اوست که ارتش معاویه بر شما پیروز خواهند شد، نه به خاطر اینکه از شما به حق شایسته ترند، بلکه بدان خاطر که آنان در حرکت به سوى باطل زمامدارشان شتابانند، و شما در برابر حق من سست و کند هستید. هرآینه ملل مختلف از ستمکارى زمامدارانشان در ترسند، و من از ستم ملّتم بر خویش در وحشتم! شما را براى پیکار با دشمن ترغیب کردم نرفتید، به گوشتان خواندم نشنیدید، پنهان و آشکار دعوتتان نمودم اجابت نکردید، شما را خیرخواهى کردم نپذیرفتید. آیا شما حاضران غائب هستنید؟! و بردگان در قیافه اربابان؟!
مصالحتان را بر شما مىخوانم از آن فرار مى کنید، با موعظههاى رسا شما را نصیحت مىکنم، از آن پراکنده مىگردید، و به جهاد با متجاوزان ترغیبتان مىکنم هنوز حرفم به آخر نرسیده، مىبینم همچون قوم سبا پراکنده مىشوید! به جلسات خود بازگشته، یکدیگر را از پند و اندرزى که داده شدهاید فریب مىدهید و غافل مىسازید. بامدادان کجی شما را راست میکنم، شامگاهان مانند کمان کژ، به سویم بازمىگردید. اصلاح کننده عاجز شده و شنونده غیرقابل انعطاف گشته!
اى کسانى که بدنهایتان حاضر و عقولتان از شما غایب و خواستههایتان گوناگون است و زمامدارانتان گرفتار شمایند؛ امیر شما خدا را اطاعت مىکند و شما از او نافرمانى مىنمایید، اما امیر شامیان از خدا رویگردان است و اهل شام از او فرمان مى برند! به خدا قسم دوست داشتم معاویه درباره شما و یارانش با من معامله میکرد! صرف دینار به درهم، ده نفر از شما را با یک نفر از یاران خودش با من عوض مىکرد!
اى اهل کوفه، من از جانب شما به سه چیز و دو چیز دچار شده ام: گوش دارید ولى کرید، گویایید امّا لالید، چشم دارید لکن کورید; نه هنگام جهاد آزادمردان راستین هستید، نه وقت بلا و گرفتارى برادران مورد اعتماد! دستتان تهى باد اى کسانى که همچون شتران بدون ساربان هستید که هرگاه از جانبى جمعشان کنند از طرف دیگر پراکنده مىشوند. به خدا قسم انگار مىبینم اگر صحنه کارزار سخت شود، و آتش پیکار شعلهور گردد، فرزند ابوطالب را همچون زنى که نوزاد خود را وقت زاییدن رها کند رها خواهید کرد.حرکت من بر اساس حجّت روشن از جانب پروردگارم، و راه و روش پیامبرم است، من بر مبناى راه حقّى که آن را از میان راههاى گوناگون یافته ام قرار دارم.
به اهل بیت پیامبرتان نظر کنید و ملتزم جهت الهى آنان باشید، راه و روش آنها را پیروى نمایید، که آنان شما را از راه هدایت بیرون نمى برند، و به گمراهى بازنمى گردانند. اگر از چیزى بازایستادند شما هم بازایستید، و اگر به جهتى حرکت کردند شما هم حرکت نمایید، از آنان پیشى مجویید که گمراه مى گردید، و عقب نمانید که به هلاکت مى رسید.
من یاران محمّد صلّى اللّه علیه وآله را دیده ام، کسى از شما را مانند آنان نمىبینم، اصحاب آن حضرت ژولیده موى و غبارآلود بودند در حالى که شب را در سجده و قیام به صبح مى رساندند، گاه پیشانى و گاه صورت در پیشگاه حق به زمین مى نهادند، از یاد معاد گویا بر روى شعله آتش ایستاده مضطرب و پریشان بودند، پیشانى آنان از طول سجود مانند زانوى بز پینه داشت. چون یاد خدا مى شد دیدگانشان چنان اشک مى ریخت که گریبانشان از گریه تر مى شد، و همچون درخت که روز تندباد مى لرزد از ترس عذاب و امید ثواب به خود مى لرزیدند»
مثلا مرحوم علامه شعرانی در پاسخ به این شبهه که چرا مختار برای قیام از امام زین العابدین اجازه نگرفت و خود را به محمد حنفیه منتسب کرد، گفته است که شرایط آن روز امام سجاد دقیقا مشابه شرایط امام زمان بوده و ایشان اصلا نمیتوانستند فعالیت آشکار سیاسی داشته باشند. برخی هم اعتقاد دارند که در حقیقت مختار برای محافظت از جان امام سجاد، قیام خود را به محمد حنفیه نسبت داده بود. فراموش نکنیم که امام زین العابدین و امام محمدباقر (ع) بر مختار رحمت فرستادهاند، وقتی امام معصوم میگوید خدا مختار را رحمت کند، آیا تعارف میکند؟! اما جدای از همه این نگاههای متناقض، در ماجرای قیام مختار عبرتهایی وجود دارد که قطعا برای امروز ما مفید است.
شیعه و کنار آمدن با قاتلان امام معصوم!
در برخی از کتب تاریخی که به قیام مختار اشاره کردهاند، حکایت عجیبی از دشمنی و مخالفت برخی افراد شیعه با مختار دیده میشود. شیخ عباس قمی در «نفس المهموم» که علامه شعرانی آنرا ترجمه کرده، اسم برخی از این شیعیان را آورده است. بر اساس این کتاب، این شیعیان، به علت مخالفت با مختار، راضی شده بودند که در کنار شمر بن ذیالجوشن بایستند و با مختار بجنگند! تصور کنید شیعیانی را که نه تنها به یاری امام حسین (ع) نرفتند، بلکه حتی در کنار قاتل او ایستادند!
اهمیت وقت شناسی و عمل به موقع
یکی از عبرتهای قیام کربلا و ماجرای مختار، اهمیت وقت شناسی است. قیام توابین و انتقام از قاتلان شهدای کربلا اقدام خوبی بود که شادی اهل بیت را هم به دنبال داشت، اما این قیام زمانی اتفاق افتاد که دیگر کار از کار گذشته بود. خون امام معصوم بر زمین ریخته شده و سر او بر بالای نی رفته بود.
به همین خاطر امروز، خیلی بیشتر از آنکه درباره قیام توابین و پیروزی آنها حرف بزنیم، درباره حادثه عاشورا و شهادت امام حسین و یاران باوفایش صحبت میکنیم و بر مظلومیت آنها گریه میکنیم. چرا که اگر شیعیان آنروز وقت شناس بودند، دیگر کار به انتقام از قاتلان امام حسین نمیکشید! البته منظورم شخص مختار نیست، چون مختار زمان حادثه کربلا در زندان ابن زیاد گرفتار بود، منظورم شیعیانی است که بعدها قیام توابین را به راه انداختند.
سکوت خواص!
سریال مختارنامه، با همه اشکالات و ضعفهایش، خیلی خوب توانست گوشهای از مظلومیت اهل بیت و شرایط آن روز کوفه را به ما نشان دهد. وقتی در قسمت هفتم، سکوت و کنار کشیدن بزرگان شیعه و خیانت کوفیان را به جناب مسلم دیدم، یک لحظه شک کردم. با وجود آنکه بارها و بارها حکایت تنهایی و غربت و مظلومیت مسلم را شنیده بودم، اما این تصاویر فکرم را مشغول کرد. با خودم گفتم آیا امکان دارد درباره خیانت و بیوفایی کوفیان کمی غلو کرده باشیم؟! مگر میشود همه آن جماعتی که تا ساعاتی پیش اطراف مسلم بودند، یکدفعه او را تنها گذاشته باشند؟
این فقط یک سوال و درگیری ذهنی درباره شخصیت مردم کوفه بود، نه اینکه تنهایی مسلم را باور نداشته باشم. به سراغ نهج البلاغه رفتم. خطبه نود و ششم و جوابم را همانجا گرفتم. امیرالمومنین چه مظلومانه، بیوفایی و نامردی کوفیان را تعبیر میکند، تا جایی که میگوید کاش معاویه یک نفر از یارانش را با ده نفر از شما مبادله میکرد!:
«بدانید به خدایى که جانم در دست قدرت اوست که ارتش معاویه بر شما پیروز خواهند شد، نه به خاطر اینکه از شما به حق شایسته ترند، بلکه بدان خاطر که آنان در حرکت به سوى باطل زمامدارشان شتابانند، و شما در برابر حق من سست و کند هستید. هرآینه ملل مختلف از ستمکارى زمامدارانشان در ترسند، و من از ستم ملّتم بر خویش در وحشتم! شما را براى پیکار با دشمن ترغیب کردم نرفتید، به گوشتان خواندم نشنیدید، پنهان و آشکار دعوتتان نمودم اجابت نکردید، شما را خیرخواهى کردم نپذیرفتید. آیا شما حاضران غائب هستنید؟! و بردگان در قیافه اربابان؟!
مصالحتان را بر شما مىخوانم از آن فرار مى کنید، با موعظههاى رسا شما را نصیحت مىکنم، از آن پراکنده مىگردید، و به جهاد با متجاوزان ترغیبتان مىکنم هنوز حرفم به آخر نرسیده، مىبینم همچون قوم سبا پراکنده مىشوید! به جلسات خود بازگشته، یکدیگر را از پند و اندرزى که داده شدهاید فریب مىدهید و غافل مىسازید. بامدادان کجی شما را راست میکنم، شامگاهان مانند کمان کژ، به سویم بازمىگردید. اصلاح کننده عاجز شده و شنونده غیرقابل انعطاف گشته!
اى کسانى که بدنهایتان حاضر و عقولتان از شما غایب و خواستههایتان گوناگون است و زمامدارانتان گرفتار شمایند؛ امیر شما خدا را اطاعت مىکند و شما از او نافرمانى مىنمایید، اما امیر شامیان از خدا رویگردان است و اهل شام از او فرمان مى برند! به خدا قسم دوست داشتم معاویه درباره شما و یارانش با من معامله میکرد! صرف دینار به درهم، ده نفر از شما را با یک نفر از یاران خودش با من عوض مىکرد!
اى اهل کوفه، من از جانب شما به سه چیز و دو چیز دچار شده ام: گوش دارید ولى کرید، گویایید امّا لالید، چشم دارید لکن کورید; نه هنگام جهاد آزادمردان راستین هستید، نه وقت بلا و گرفتارى برادران مورد اعتماد! دستتان تهى باد اى کسانى که همچون شتران بدون ساربان هستید که هرگاه از جانبى جمعشان کنند از طرف دیگر پراکنده مىشوند. به خدا قسم انگار مىبینم اگر صحنه کارزار سخت شود، و آتش پیکار شعلهور گردد، فرزند ابوطالب را همچون زنى که نوزاد خود را وقت زاییدن رها کند رها خواهید کرد.حرکت من بر اساس حجّت روشن از جانب پروردگارم، و راه و روش پیامبرم است، من بر مبناى راه حقّى که آن را از میان راههاى گوناگون یافته ام قرار دارم.
به اهل بیت پیامبرتان نظر کنید و ملتزم جهت الهى آنان باشید، راه و روش آنها را پیروى نمایید، که آنان شما را از راه هدایت بیرون نمى برند، و به گمراهى بازنمى گردانند. اگر از چیزى بازایستادند شما هم بازایستید، و اگر به جهتى حرکت کردند شما هم حرکت نمایید، از آنان پیشى مجویید که گمراه مى گردید، و عقب نمانید که به هلاکت مى رسید.
من یاران محمّد صلّى اللّه علیه وآله را دیده ام، کسى از شما را مانند آنان نمىبینم، اصحاب آن حضرت ژولیده موى و غبارآلود بودند در حالى که شب را در سجده و قیام به صبح مى رساندند، گاه پیشانى و گاه صورت در پیشگاه حق به زمین مى نهادند، از یاد معاد گویا بر روى شعله آتش ایستاده مضطرب و پریشان بودند، پیشانى آنان از طول سجود مانند زانوى بز پینه داشت. چون یاد خدا مى شد دیدگانشان چنان اشک مى ریخت که گریبانشان از گریه تر مى شد، و همچون درخت که روز تندباد مى لرزد از ترس عذاب و امید ثواب به خود مى لرزیدند»
Mohajer- کاربر ویژه
- Posts : 15
امتیازها : 58
تشکرها : 0
Join date : 2010-11-23
انجمن اسلامی :: گوناگون :: دین و اندیشه
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
الأحد مارس 06, 2011 9:44 pm من طرف Koorosh- Sabzandish
» خاطرات پروانه فروهر از روز درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵
السبت مارس 05, 2011 4:12 pm من طرف 2 Khordad
» پيشتازان انديشه دموكراسي(1)
الجمعة ديسمبر 31, 2010 5:09 pm من طرف Koorosh- Sabzandish
» !هرگز نخواب دکتر
الجمعة ديسمبر 31, 2010 5:03 pm من طرف Koorosh- Sabzandish
» ...در این کشور همە خواب می بینند
الثلاثاء ديسمبر 28, 2010 12:35 pm من طرف Mohajer
» از پلکان حرام که نمیشود به بام سعادت حلال رسید
الثلاثاء ديسمبر 28, 2010 6:31 am من طرف Sahelamvaj
» متن کامل شعر "مرغ سحر ناله سر مکن"_همای مستان
السبت ديسمبر 18, 2010 6:54 pm من طرف Artmis
» تو و خداوند
السبت ديسمبر 18, 2010 6:12 pm من طرف Artmis
» دکتر عبدالعلی گویا
السبت ديسمبر 18, 2010 11:08 am من طرف 2 Khordad
» آه ای یاران بفریادم رسید
الجمعة ديسمبر 17, 2010 9:30 pm من طرف Koorosh- Sabzandish
» چرا جلال طالباني حكم اعدام «صدام» را امضا نكرد؟
الجمعة ديسمبر 17, 2010 6:21 pm من طرف Rahesabz
» درس بابا از آقای پور عباس
الجمعة ديسمبر 17, 2010 12:49 pm من طرف Sahelamvaj
» ... قصه محلّل و
الخميس ديسمبر 16, 2010 7:32 pm من طرف Sahelamvaj
» ...روزهای محرم
الخميس ديسمبر 16, 2010 7:24 pm من طرف 2 Khordad
» دنیا بهخاطر رفتاری که با وزیر خود میکنیم، به ما میخندد
الثلاثاء ديسمبر 14, 2010 4:51 pm من طرف Admin
» نیمه انسان و نیمه گرگ
الثلاثاء ديسمبر 14, 2010 8:07 am من طرف Koorosh- Sabzandish
» جنگ اراده ها را ما برده ایم و خواهیم برد
الثلاثاء ديسمبر 14, 2010 7:45 am من طرف Koorosh- Sabzandish
» تعریف فقر از دکتر علی شریعتی
الثلاثاء ديسمبر 14, 2010 5:32 am من طرف Sahelamvaj
» چه کسی باور میکند اینان دوستداران انقلاب هستند؟
الإثنين ديسمبر 13, 2010 4:47 pm من طرف 2 Khordad
» ای خدای کعبه - دکتر علی شریعتی
الإثنين ديسمبر 13, 2010 12:41 pm من طرف Artmis